گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عراقی:عشق هر چند خود را دایم بخود می‌دید، خواست تا در آینه نیز جمال و کمال معشوقی خود مطالعه کند، نظ...

عشق هر چند خود را دایم بخود می‌دید، خواست تا در آینه نیز جمال و کمال معشوقی خود مطالعه کند، نظر در آینۀ عین عاشق کرد، صورت خودش در نظر آمد، گفت:
أ انت ام انا هذا العین فیالعین؟
حاشای، حاشای،‌من اثبات اثنین
عاشق صورت خود گشت و دبدبۀ: یحبهم، در جهان انداخت و چون در نگری:
❈۱❈
بر نقش خود است فتنه نقاش کس نیست در این میان تو خوش باش
ماه آینۀ آفتابست، همچنانکه از ذات مهر در ماه هیچ نیست، کذلک لیس فی ذاته من سواه شیئی ولافی سواه من ذاته شیئی. و چنانکه نور مهر را بماه نسبت کنند، صورت محبوب به محب اضافت کنند، والا:
رباعی
هر نقش که برتختۀ هستی پیداست آن صورت آن کس است کان نقش آراست
❈۲❈
دریای کهن چو بر زند موجی نو موجش خوانند و در حقیقت دریاست
کثرت و اختلاف صور امواج بحر را متکثر نگرداند، مسما را من کل الوجوه متعدد نکند، دریا نفس زند بخار گویند، متراکم شود ابر خوانند، فرو چکیدن گیرد باران نام نهند،‌جمع شود و بدریا پیوندد،‌همان دریا خوانند که بود.
قطعه
البحر بحر علیما کان فیالقدم ان الحوادث امواج و انهار
❈۳❈
لا تحجبنک اشکال تشاکلها عمن تشکل فیها فهیاستار
قعر این بحر ازل است و ساحلش ابد. مصراع: ساحلش قعر است و قعرش بی‌کران، برزخ توئی تو، بحر بجز یکی نیست، از توئی موهوم تو دو می‌نماید، اگر تو خود را فرا آب این دریا دهی، برزخی که آن توئی تو است از میان برخیزد و بحر ازل با بحر ابد بیامیزد، و اول وآخر یکی بود.
امروز و پریر و دی و فردا
هر چاریکی شود، تو فرد آ آنگاه چون دیده بگشائی همه تو باشی و تو در میان نه.
❈۴❈
بیت همه خواهی که باشی، ‌ای اوباش
رو به نزدیک خویش هیچ مباش

فایل صوتی لمعات لمعۀ سوم

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها