عراقی:نهایت این کار آنست که محب محبوب را آینه خود بیند و خود را آینۀ او قطعه
❈۱❈
نهایت این کار آنست که محب محبوب را آینه خود بیند و خود را آینۀ او
قطعه
هر دم که در صفای رخ یار بنگرد
گردد همه جهان بحقیقت مصورش
❈۲❈
چون باز در فضای دل خود نظر کند
بیند چو آفتاب، رخ خوب دلبرش
گاه این شاهد او آید و او مشهود این، و گاه او منظور این شودو این ناظر او، و گاه این برنگ او برآید و گاه او بوی این گیرد.
قطعه
قطعه
عشق مشاطهایست رنگ آمیز
که حقیقت کند برنگ مجاز
❈۳❈
تا بدام آورد دل محمود
بطرازد بشانه زلف ایاز
گاه عاشق را حلۀ بها و کمال درپوشاند و بحلی حسن و جمال خودش بیاراید، چون عاشق در خود نظر کند، همه رنگ معشوقی بیند، بلکه خود را همه او بیند، لاجرم گوید: سبحانی ما اعظم شأنی و من مثلی،و هل فی الدارین غیری و گاه لباس عاشق در معشوق پوشد تا از مقام کبریا و استغنا نزول فرماید و با عاشق لابه گری کند: انی و حقی لک محب،فبحقی علیک کن لی محبا
گاه دست این بدامن او آویزد که: الاطال شوق الابرار الی. و گاه شوق او از گریبان این سر بزند:انی الیهم لاشد شوقاً. و گاه این بینائی او شود تا گوید:
گاه دست این بدامن او آویزد که: الاطال شوق الابرار الی. و گاه شوق او از گریبان این سر بزند:انی الیهم لاشد شوقاً. و گاه این بینائی او شود تا گوید:
رأیت ربیبعین ربی
فقلت من انت؟ فقال انتا
❈۴❈
گاه او گویائی این آید که: فاجره حتی یسمع کلام الله، در عشق از این بوالعجبیها باشد.
کامنت ها