عراقی:چون سکندر ز منزل عادات شد مسافر به عزم آب حیات
❈۱❈
چون سکندر ز منزل عادات
شد مسافر به عزم آب حیات
اندر آن عزم و آن طلب، بانی
بود با او حکیم یونانی
❈۲❈
نیز گویند کو وزیرش بود
در قضایای ناگزیرش بود
کرد ارسطو بر سکندر یاد
که: شه ما همیشه باقی باد
❈۳❈
چون مسخر شده است باد تو را
تا جهان است عمر باد تو را
چون سکندر ازو شنید دعا
گفت در پاسخش که : ای دانا
❈۴❈
این دعایی است معتبر، لیکن
ای دریغا! که هست ناممکن
به سکندر چنان نمود حکیم
که: بمانی تو در زمانه مقیم
❈۵❈
هر که بد شد فعال او «قدمات»
که نکو نام یابد آب حیات
نیست مخلوق آنکه دایم زیست
هر که باقی است ذکر او باقی است
❈۶❈
عاقل از پایهٔ معانی دهر
کی خورد آب زندگانی دهر؟
هر که او نیک نامی اندوزد
در جهان کسوت بقا دوزد
❈۷❈
هر که را علم و ملک و دین باشد
عین آب حیات این باشد
مصطفی گفت و یاد میگیرند:
در جهان مؤمنان نمیمیرند
❈۸❈
سرمهای کش ز خاک کوی حبیب
و آب حیوان طلب ز جوی حبیب
التفاتی بکن به مجلس ناز
نفسی شو به آستان نیاز
❈۹❈
بندگانت پرند، حر بطلب
هست دریا بر تو، در بطلب
خاطرم در این معانی سفت
نکتهای بس مفید و موجز گفت
❈۱۰❈
از کم و بیش و از پس و پیشی
آخر است آنکه اول اندیشی
کامنت ها