میرزاده عشقی:تو گر آیی و گر نایی، روم من خود به کار خود به حکم رسم نوروزی و مرسوم دیار خود
❈۱❈
تو گر آیی و گر نایی، روم من خود به کار خود
به حکم رسم نوروزی و مرسوم دیار خود
صراحی را نشانی، چون رفیقی در کنار خود
وز او دستور خواهم در قرار عشق یار خود
❈۲❈
بدو این سال نو سازم، محول کار و بار خود
که خوش دارد مرا، این عشق با پاکی و پیروزی
نگارا! اولین گامی که بردارم، به هر راهم:
ترا گویم، ترا پویم، ترا جویم، ترا خواهم
❈۳❈
همین امروز هم مدح تو می‌بایست و آنگاهم
ثنا شاهان ملک خویش و تو، در یک سخن با هم
یکی گو مدح من گوید که مداح دو درگاهم
غلام این دو درگه باد، دائم فتح و فیروزی
❈۴❈
خوشا امروز روز ما که خوش شد، روزگار ما
چنین روز خوشی بنگر، چگونه کرد، کار ما
ز هر حیثی خوش اندر خوش، نموده کار و بار ما
تو در این شهر یار ما و این دو شهریار ما
❈۵❈
خوشا بر شهریار ما و در این شهر یار ما
خوشا نوروزشان و روزشان خوش، در چنین روزی
نظام‌السلطنه، سرخط از این دو پادشه دارد
که این سان مرد و، مردانه سر از بهر کله دارد
که این سان مرد و، مردانه سر از بهر کله دارد
خداوند این نگهدارنده ما را نگه دارد
گذشت آنگه که می‌گفتند: می خوردن گنه دارد
❈۶❈
بزن جامی به جام من چه خوش ضویی قدح دارد
که بر ایران و ایرانی، مبارک عید نوروزی
کامنت ها