عینالقضات همدانی:در آن حال که عاشق خود را بمعشوق نزدیکتر داند او دورتر بود و معشوق از او با نفورتر...
در آن حال که عاشق خود را بمعشوق نزدیکتر داند او دورتر بود و معشوق از او با نفورتر بود.
واقف شوی ای پسر بر اسرار غمش
واقف شوی ای پسر بر اسرار غمش
❈۱❈
گرهیچ گذر کنی ببازار غمش
آن را که تو نزدیک باو میدانی
آویخته بین ز دور بردار غمش
ای عزیز معشوق سلطان ولایت وجود عاشقست بقهر و غلبه فرو گرفته است و در وی بتقلب و کبریا و نفور متصرف شده هرگاه که عاشق قصد عالم قربت کند بتیغ قهرش پست کند و گوید اَلْمُلکُ عَقیمِ واگر بیچاره سر از لجۀ مودت برآرد و در عالم وداد قدمی نهد ناوک جان دوز بر دیدۀوقتش زند که السُلْطانُ لاضِدَّلَهُ
ای عزیز معشوق سلطان ولایت وجود عاشقست بقهر و غلبه فرو گرفته است و در وی بتقلب و کبریا و نفور متصرف شده هرگاه که عاشق قصد عالم قربت کند بتیغ قهرش پست کند و گوید اَلْمُلکُ عَقیمِ واگر بیچاره سر از لجۀ مودت برآرد و در عالم وداد قدمی نهد ناوک جان دوز بر دیدۀوقتش زند که السُلْطانُ لاضِدَّلَهُ
او پادشهست و عاشق زار
بر درگه او فتاده خاکست
❈۲❈
گر بر کشدش کسی شود او
ورنه تو بدان که درهلاکست
آن مقتدای اهل تحقیق احمد غزالی قَدَّسَ اللّهِ رُوحَهُ گفته است عاشق زمین ذلت است و معشوق آسمان عزت او با ذلت این کی فراهم آید و ناز او با نیاز این کی بهم شود او چارۀ این و این بیچارۀ او:
هم سنگ زمین و آسمان خون خوردم
هم سنگ زمین و آسمان خون خوردم
نی سیر شدم نه با کسی خو کردم
آهو بمثل رام شود با مردم
❈۳❈
تو مینشوی چه کرد حیلت کردم
بیمار را دارو ضرورتست اما دارو را بیمار ضرورت نیست:
نی حسن ترا شرف زبازار منست
بت را چه زیان که بت پرستش نبود
کامنت ها