گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فرخی سیستانی:خداوند ما شاه کشور ستان که نامی بدوگشت زاولستان

❈۱❈
خداوند ما شاه کشور ستان که نامی بدوگشت زاولستان
سر شهریاران ایران زمین که ایران بدو گشت تازه جوان
❈۲❈
یکی خانه کرده ست فرخاردیس که بفروزد از دیدن او روان
جهانی و چون خانه های بهشت زمینی و همسایه آسمان
❈۳❈
ز خوبی چو کردار دانش پژوه ز خوشی چو گفتار شیرین زبان
همه زر کانی و سیم سپید ز سر تا ببن، وزمیان تا کران
❈۴❈
نه صد یک از آن سیم در هیچ کوه نه ده یک از آن زر در هیچ کان
نبشته درو آفرینهای شاه ز گفتار این و ز گفتار آن
❈۵❈
بسیجیده چون کار هر نیکخو پسندیده چون مهر هر مهربان
چه گویی سکندر چنین جای کرد چه گویی چنین داشت نوشیروان
❈۶❈
به فرخ ترین روز بنشست شاه در ین خانه خرم دلستان
بدان تا درین خانه نو کند دل لشکر خویش را شادمان
❈۷❈
سپه را بود میزبان و بود هزار آفرین بر چنین میزبان
یکی را بهایی بتن در کشد یکی را نوندی کشد زیر ران
❈۸❈
بهایی، بر آن رنگهای شگفت نوندی، بر آن برستامی گران
کسی را که باشد پرستش فزون کنون کوه زرین کشد زیر ران
❈۹❈
به یزدان که کس در پرستیدنش نکرده ست هرگز به مویی زیان
همه پادشاهان همی زو زنند بشاهی و آزادگی داستان
❈۱۰❈
ز شاهان چنوکس نپرورد چرخ شنیدستم این من ز شهنامه خوان
ستوده بنام و ستوده بخوی ستوده به جان و ستوده به خوان
❈۱۱❈
جهان را به شمشیر هندی گرفت به شمشیر باید گرفتن جهان
شهان دگر باز مانده بدو بدادند چون سکزیان سیستان
❈۱۲❈
ندادند و بستد بجنگی که خاک زخون شد درآن جنگ چون ارغوان
به تیغ او چنان کرد و ایشان چنین چه گویی چنین به بود یا چنان
❈۱۳❈
هم از کودکی بود خسرو منش خردمند و کوشنده و کاردان
به بد روز همداستانی نکرد که بازوش با زور بود و توان
❈۱۴❈
بزرگی و نیکی نیابد هرگز کسی کو به بد بود همداستان
همه پادشاهان که بودند، زر به خاک اندرون داشتندی نهان
❈۱۵❈
نبودی به روز وبه شب ماه و سال جز اندیشه بر گنجشان قهرمان
خداوند ما را ز کس بیم نیست مگر ز آفریننده پاک جان
❈۱۶❈
بدین دل گرفتست گستاخ وار به زر و به سیم اندرون خان و مان
ز بس توده زر که در کاخ او بهر کنج گنجی بود شایگان
❈۱۷❈
کسی که به جنگ آید آنجا زجنگ چنان باز گردد که سرگشته خان
هر آن دودمان کان نه زین کشورست برآید همی دود از آن دودمان
❈۱۸❈
همی تا به هر جای در هر دلی گرامی و شیرین بود سوزیان
همی تا ز بهر فزونی بود همیشه تکاپوی بازارگان
❈۱۹❈
به شادی زیاد و جز او کس مباد جهان را جهاندار تا جاودان
بداندیش او گشته در روز جنگ چو در کینه اردشیر اردوان
❈۲۰❈
بماناد تا مانده باشد زمین بزرگی و شاهی درین خاندان

فایل صوتی دیوان اشعار شمارهٔ ۱۲۸ - در مدح یمین الدوله سلطان محمود بن ناصر الدین گوید

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

جهن یزداد
2023-11-02T06:11:44.5338416
این سروده اش یک واژه عربی هم ندارد