فرخی سیستانی:جشن فریدون خجسته باد وهمایون بر عضد دولت آن بدیل فریدون
❈۱❈
جشن فریدون خجسته باد وهمایون
بر عضد دولت آن بدیل فریدون
پشت سپه میر یوسف آنکه به رویش
روز بزرگان خجسته گشت و همایون
❈۲❈
دیدن او بامداد خلق جهان را
به بود از صد هزار طایر میمون
غمگین، کز بامداد چهره او دید
شاد شد و از همه غم آمد بیرون
❈۳❈
آن ره و آن یکدلی که با ملک او راست
موسی عمران ندیده بود زهارون
چهره او را ملک به فال گرفته ست
لاجرم او را کسی نبیند محزون
❈۴❈
از فزع او بشب فراز نیاید
دشمن سلطان از آن کرانه جیحون
در طلب دشمنان شاه عنانش
گاه به جیحون دهند و گاه به سیحون
❈۵❈
دشمن شاه ار به مغربست ز بیمش
باز نداند به هیچگونه سر ازکون
چون بصف آید کمان خویش دهد خم
از دل شیران کینه کش بچکد خون
❈۶❈
گر تو بخواهی به زخم تیر بسنبد
چون قلم آهنین عمود فرسطون
از فزعش در همه ولایت سلطان
شیر نیاید ز هیچ بیشه به هامون
❈۷❈
حیلت و افسون کنند گردان درجنگ
میر نیاموخته ست حیلت و افسون
مردمی آموخته ست و مرد فکندن
باز نیاید کسی به عالم ایدون
❈۸❈
گردان گردند پیش میربه میدان
سست چو مستان که خورده باشند افیون
بار خداییست اینچنین که تو بینی
گوهر او کرده از کریمی معجون
❈۹❈
بار خدایی که پای همت او را
روز و شب اندر کنار گیرد گردون
مأمون گویند همتی چوفلک داشت
جمله جهان بود پیش همت او دون
❈۱۰❈
همت مأمون بزرگ بود ولیکن
بنده آن همتست همت مأمون
منت ننهد ز هیچ رویی برکس
گر بدهد مال و ملک خویش همیدون
❈۱۱❈
زربرون آرد از سرایش بی وزن
هر که بمدحش دو لفظ گوید موزون
بخشش اورا وفا نداند کردن
مانده اسکندر و نهاده قارون
❈۱۲❈
خواسته چونان دهد که گویی بستد
روی گه ایدون کندز شرم، گه آندون
شکر نخواهد و گر تو شکرش گویی
از خجلی روی تو شود چو طبر خون
❈۱۳❈
شرم چرا داشت باید ای عجب او را
زان کرم و فضل روز روز بر افزون
گر کف او را مسخرستی دریا
خوار ترستی ز سنگ لؤلو مکنون
❈۱۴❈
نیک خویی پیشه کرد وازخوی نیکو
کنیت و نامش بزرگ شدهم از اکنون
گشت به فضل و بزرگواری معروف
همچو به علم بزرگوار فلاطون
❈۱۵❈
نوز جوانست و کار فردا دارد
فردا دارد دگرنهاد و دگرگون
درگه او قبله بزرگان گردد
تا بکفد زهره مخالف ملعون
❈۱۶❈
من سخن یافه محال نگویم
این سخن من اصول دارد و قانون
تا مه نیسان بود روایی بستان
تا مه کانون بود روایی کانون
❈۱۷❈
کام روا بادو نرم گشته مر او را
چرخ ستمکاره و زمانه واژون
دربر او لعبتی که درهمه گیتی
هیچ بری دیده نیست جز بر خاتون
کامنت ها