گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فرخی سیستانی:دل من همی داد گفتی گوایی که باشد مرا روزی ازتو جدایی

❈۱❈
دل من همی داد گفتی گوایی که باشد مرا روزی ازتو جدایی
بلی هر چه خواهد رسیدن به مردم بر آن دل دهد هر زمانی گوایی
❈۲❈
من این روز را داشتم چشم وزین غم نبوده ست با روز من روشنایی
جدایی گمان برده بودم ولیکن نه چندانکه یکسو نهی آشنایی
❈۳❈
به جرم چه راندی مرا از در خود گناهم نبوده ست جز بیگنایی
بدین زودی از من چرا سیر گشتی نگارا بدین زود سیری چرایی
❈۴❈
که دانست کز تو مرا دیدباید به چندان وفا این همه بیوفایی
سپردم به تو دل، ندانسته بودم بدین گونه مایل به جور و جفایی
❈۵❈
دریغا دریغا که آگه نبودم که تو بیوفا درجفا تا کجایی
همه دشمنی از تو دیدم ولیکن نگویم که تو دوستی را نشایی
❈۶❈
نگارا من از آزمایش به آیم مرا باش تا بیش ازین آزمایی
مرا خوار داری و بیقدر خواهی نگر تا بدین خو که هستی نپایی
❈۷❈
ز قدر من آن گاه آگاه گردی که با من به درگاه صاحب درآیی
وزیر ملک صاحب سید احمد که دولت بدو داد فرمانروایی
❈۸❈
زمین و هوا خوان بدین معنی او را که حلمش زمینیست طبعش هوایی
دلش را پرست، ار خرد را پرستی کفَش را ستای، ار سخا را ستایی
❈۹❈
ز بهر نوای کسان چیز بخشد نترسد ز کم چیزی و بینوایی
ز گیتی به دو چیز بس کرد و آن دو چه چیزست نیکی و نیکو عطایی
❈۱۰❈
ایا مصطفی سیرت و مرتضی دل که همنام و همه کنیت مصطفایی
دل مهتران سوی دنیا گراید تو دایم سوی نام نیکو گرایی
❈۱۱❈
ز بسیار نیکی که کردی، به نیکی ز خلق جهان روز و شب در دعایی
ترا دیده ام قادر و پارسا بس شگفتست باقادری پارسایی
❈۱۲❈
به دیدار و صورت چو مایی ولیکن به کردار و گفتار نه‌ز جنس مایی
به کردار نیکو روانها فزایی به گفتار فرخنده دلها ربایی
❈۱۳❈
دهنده ترا همتی داد عالی که همواره زان همت اندر بلایی
بلاییست این همت و در شگفتم که چون این بلا را تحمل نمایی
❈۱۴❈
به روزی ترا دیده ام صد مظالم از آن هریکی شغل یک پادشایی
جوابی دهی شور شهری نشانی حدیثی کنی کارخلقی گشایی
❈۱۵❈
به روی و ریا کار کردن ندانی ازیرا که نه مرد روی و ریایی
ز تو داد نا یافته کس ندانم ز سلطانی و شهری و روستایی
❈۱۶❈
هزار آفرین باد بر تو ز ایزد که تو در خور آفرین و ثنایی
بسا رنج و سختی که بر دل نهادی ازین تازه رویی، وزین خوش لقایی
❈۱۷❈
درین رسم و آیین و مذهب که داری نگوید ترا کس که تو بر خطایی
چه نیکو خصالی چه نیکو فعالی چه پاکیزه طبعی چه پاکیزه رایی
❈۱۸❈
ترابد که خواهد، ترا بد که گوید که هرگز مباد از بد او را رهایی
اگر ابلهی ژاژ خاید مر او را پشیمان کند خسرو از ژاژ خایی
❈۱۹❈
خلاف تو بر دشمنان نیست فرخ ازیرا که تو بر کشیده خدایی
همی تابود در سرای بزرگان چو سیمین بتان لعبتان سرایی
❈۲۰❈
کند چشمشان از شبه مهره بازی کند زلفشان بر سمن مشکسایی
به تو تازه باداین جهان کاین جهان را چو مر چشم را روشنایی ببایی
❈۲۱❈
بجز مرترا هیچ کس را مبادا ز بعد ملک برجهان کدخدایی
چنان چون تو یکتا دلی مهر اورا دلش بر تو هرگز مبادا دو تایی
❈۲۲❈
بپاید وی اندر جهان شاد و خرم تو در سایه رأفت او بپایی
به صد مهرگان دگر شاد کن دل که تو شادی و فرخی را سزایی
❈۲۳❈
به هر جشن نو فرخی مادح تو کند بر تو و شاه مدحت‌سُرایی

فایل صوتی دیوان اشعار شمارهٔ ۲۱۱ - در مدح خواجه ابوالقاسم احمد بن حسن میمندی گوید

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

کمال
2016-07-14T22:59:59
احسنت،زیباست
هانیه سلیمی
2016-07-25T23:26:05
چه موسیقی و اجرای صوتی خوبی.سپاس از شما برای انتخاب این شعر.
علی
2014-01-04T15:38:36
لطفن معنی فارسی روان اشعار را هم بگذارید
حانی
2013-05-16T10:24:21
سلام.لطفا معانی ابیات رو به نثر ساده بنویسید.
امین کیخا
2013-05-16T11:46:43
زودسیر ادمی است که از اشنایی و دوستی زود دلسرد شود و نیز محلولی است که زود به إشباع رسد
نرگس
2019-12-22T16:42:03
سلام معنی بیت اول چیست
نگار
2019-05-31T15:23:18
سپردم به تو دل ندانسته بودمو نگر تا بدین خو که هستی نپایی
نگار
2019-05-31T15:25:56
و همچنین مرا باش «تا» بیش از این آزمایی
مهدی
2020-05-16T20:29:47
در پاسخ به نرگس:دل من همی داد گفتی گواییکه باشد مرا روزی از تو جدایی«گوایی» همان «گواهی» است. معنی بیت: دل من گواهی داد که روزی از تو جدا هم گشت.
امیرحسین
2018-01-03T12:52:08
در فیلم "شبهای روشن"، مهدی احمدی در کلاس ادبیات دانشگاه، بخشی از این قصیده را می خواند در سِمَت استاد