فرخی سیستانی:عاشقانرا خدای صبر دهاد هیچکسرا بلای عشق مباد
❈۱❈
عاشقانرا خدای صبر دهاد
هیچکسرا بلای عشق مباد
با همه بیدلان برابر گشت
هر که اندر بلای عشق افتاد
❈۲❈
هر که را عشق نیست انده نیست
دل بعشق از چه روی باید داد
عشق بر من در نشاط ببست
عشق بر من در بلا بگشاد
❈۳❈
وای عشقا چه آفتی که ز تو
هیچ عاشق همی نیابد داد
با بلاهای تو و با غم تو
تن ز که باید و دل از پولاد
❈۴❈
دل من بستدی چه دانم کرد
هم بخواجه برم زدست تو داد
از قدم تابسر همی تن من
دل شود چون ز خواجه آرم یاد
❈۵❈
مهتر پاک خوی پاک سیر
خواجه سید عمیدا ،زیاد
خواجه بوبکر کز نوازش او
کار ویران من شدست آباد
❈۶❈
آنکه بی خدمتی وبی سببی
هست با من بجان شیرین راد
راد مردی و نیکنامی را
او نهاده ست در جهان بنیاد
❈۷❈
رادی مهتران ز روی ریاست
وان خواجه ز گوهر وز نژاد
خرد و مردمیش روز افزون
فضل وآزادگیش مادر زاد
❈۸❈
هر که او تیز هوش تر ز ادب
خواند او را مقدم و استاد
همچو نو باوه بر نهاد بچشم
نامه او خلیفه بغداد
❈۹❈
با دبیران خویش گفت که کس
مرسخن را چنین نهد بنلاد
خواجه بوبکر بود گوی ادب
ایزد او را بقا و عمر دهاد
❈۱۰❈
لقب او سپهر آداب است
وین لقب صاحب جلیل نهاد
ای نمودار معجزات مسیح
ای سزاوار پیشگاه قباد
❈۱۱❈
تا من از درگه تو دور شدم
بی تکلف همی نگردم شاد
آنچه بی تو برین دلست از غم
نه همانا که بود بر فرهاد
❈۱۲❈
دور کردی مر از خدمت خویش
چون شمن را ز لعبت نو شاد
همه امید من تویی در غم
تو رسیدی همی مرا فریاد
❈۱۳❈
داد و نیکویی از تو دارم چشم
چون ز تو جور بینم و بیداد
شاد گردان مرا بدیدن خویش
تا دل من شود ز رنج آزاد
❈۱۴❈
تا نباشد بهیچ عقدو شمار
هفت چون هفده هشت چون هشتاد
تا بوقت بهار و وقت خزان
گل بروید ز آذر و خرداد
❈۱۵❈
یک غم دشمنان تو صد باد
شادی و عز تو یکی هفتاد
بد سکال تو و مخالف تو
خسر جنگجوی با داماد
❈۱۶❈
عید نوروز بنده دیدن تست
عید نوروز بر تو فرخ باد
کامنت ها