فرخی سیستانی:ای دل نا شکیب مژده بیار کامد آن شمسه بتان تتار
❈۱❈
ای دل نا شکیب مژده بیار
کامد آن شمسه بتان تتار
آمد آن سرو جلوه کرده بناز
آمد آن گلبن خمیده ز بار
❈۲❈
آمد آن بلبل چمیده بباغ
آمد آن آهوی چریده بهار
آمد آن غمگسار جان و روان
آمد آن آشنای بوس و کنار
❈۳❈
آمد آن ماه با هزار ادب
آمد آن روی با هزار نگار
آمد آن مشکبوی مشکین مو
آمد آن خوبروی ماه عذار
❈۴❈
گر نژند از فراق بودی تو
خویشتن را کنون نژند مدار
زین بهنگام تر نباشد وقت
زین دلارام تر نباشد یار
❈۵❈
عشق را باز تازه باید کرد
عاشقی را بساز دیگر بار
اندر این عشق نو غزلها گوی
پس بگوش خدایگان بگذار
❈۶❈
آفتاب خدایگان که بدوی
چون گل افروخته ست روی تبار
میر عادل محمد محمود
پشت دین محمد مختار
❈۷❈
آنکه گیتی بروی او بیند
خسرو شاه بند شیر شکار
آنکه دولت چو بندگان مطیع
خدمت او کند به لیل و نهار
❈۸❈
بهتر از خدمت مبارک او
نیست اندر جهان سراسر کار
خدمت او امیدوار ترست
از دعاهای عابدان بسیار
❈۹❈
هر چه باید ز آلت ملکان
همه دادستش ایزد دادار
گر که سرمایه مهی هنرست
هنرش را پدید نیست شمار
❈۱۰❈
ور بزرگی بفضل خواهد بود
فضل او را پدید نیست کنار
روز چوگان زدن ستاره شود
گوی او بر سپهر دایره وار
❈۱۱❈
و اندر آماجگاه راه کند
تیر او اندر آهنین دیوار
نامه نانوشته بر خواند
خاطر پاک او به روز هزار
❈۱۲❈
گویی آن خاطر زدوده او
یابد اندر ضمیر هر کس بار
ز آنچه امسال کرد خواهد خصم
رایش آگاه گشته باشد پار
❈۱۳❈
هر چه بر عالمان بود مشکل
زو بپرسی بدم کند تکرار
دولت او برو بر آسان کرد
هر چه بر مردمان بود دشوار
❈۱۴❈
گویی او از کتابهای جهان
بر گزیده ست نکته اسرار
چون نسیم از سر زبان دارد
فقه و تفسیر و مسند اخبار
❈۱۵❈
گر چه گیتی بجمله در کف اوست
ورچه آکنده گنجهاش بمار
همتش برتر از تواناییست
دادنش بیشتر ز دستگزار
❈۱۶❈
ابر و دریا سخی بوند بطبع
دستش از هر دو ننگ دارد و عار
در خزان ازرزان نریزد برگ
نیم از آن، کز دو دست او دینار
❈۱۷❈
پادشه اینچنین سزد که دهند
پادشاهان بفضل او اقرار
مملکت را ملک چنین باید
تا بودکار ملک راست چو تار
❈۱۸❈
آفرین بر یمین دولت باد
آن بلند اختر بزرگ آثار
کز همه خسروان عصر جز او
کس ندارد پسر بدین کردار
❈۱۹❈
ای ملک زاده فریشته خو
ای بتو شادمان دل احرار
گفتگوی تو بر زبان دارند
پیش بینان زیرک و هشیار
❈۲۰❈
هر که فردای خویش را نگرید
چنگ در دامن تو زد ستوار
فر شاهی خدای ما بتو داد
گر نه مردم بداند این مقدار
❈۲۱❈
ماه و خورشید را قران باشد
هر گهی با پدر کنی دیدار
همچنین باش سالهای دراز
دل سلطان گرفته بر تو قرار
❈۲۲❈
کار تو با سعادت و اقبال
وز تن و جان خویش برخوردار
دیدن شاه بر تو فرخ باد
همچو بر شاه دیدنت هموار
کامنت ها