فرخی سیستانی:سروی گر سرو ماه دارد بر سر ماهی گر ماه مشک بارد وعنبر
❈۱❈
سروی گر سرو ماه دارد بر سر
ماهی گر ماه مشک بارد وعنبر
ماهت با مشک سیم دارد همبر
سروت بر مه ز لاله دارد زیور
❈۲❈
شکر داری! چنانکه داری لؤلؤ
روزی بر من ببوسه باری شکر
یکچند از درد عشق زاری کردم
زاری دیدم چنانکه خواری بیمر
❈۳❈
من بسیاری هم تو خوردم جانا
زینروی ای بت بروی گشتم چون زر
دارم بر رخ ز اشک جویی جاری
رویم زردست وتن چو مویی لاغر
❈۴❈
گر من از بزم میر بویی یابم
گردد کارم ز بخت روزی بهتر
خسرو یوسف که از یلان کین جوید
باشد دادش همیشه با دین همبر
❈۵❈
از دل دریاست میرو از کف جیحون
در صدر او حاتمست و بر زین حیدر
از خون دشت فراخ گردد جیحون
چون کرد او از نیام بیرون خنجر
❈۶❈
احسنت ای خسروی که راندی لشکر
رادی کردی بسی و دادی گوهر
هرگز بی تو مباد شادی روزی
دایم چونین امیر بادی و سرور
❈۷❈
تیر تو در مغز شیر مسکن خواهد
نبود با ناوک تو آهن منکر
گردون میدان شود، چو بازی چوگان
دریا صحرا شود، چو سازی لشکر
❈۸❈
گیتی زرین شود، چو آیی زی بزم
خارا پر خون شود، چو تازی اشقر
ماهی، گر ماه جام دارد و ساغر
شیری، گر شیر ملک دارد و کشور
❈۹❈
ببری، گر ببر درع دارد و مغفر
ابری، گر ابر تخت دارد و افسر
فرخ شاهی، خجسته داری اختر
بر هر گردن ز شکر داری چنبر
❈۱۰❈
دشمن را در دو دیده داری اخگر
گویی در آب تیغ داری آذر
گردون سازد همیشه کارت نیکو
زیرا چون تو ندید شاهی صفدر
❈۱۱❈
فارغ نبوی ز جنگ ماهی هرگز
گاهی ملحد کشی و گاهی کافر
گویی کز روی خویش داری مخبر
گویی کز خوی خویش داری منظر
❈۱۲❈
گویی کز فضل خویش داری گوهر
کویی کز دست خویش داری کوثر
یابند از خدمت تو نعمت اخوان
نعمت باشد جزای خدمت در خور
❈۱۳❈
دولت با تو گرفت صحبت دایم
کرده ست از تو همیشه دولت مفخر
صفدر چون تو نبود رستم یاسام
مهتر از تو نبود جم یا نوذر
❈۱۴❈
تا نبود همچو ماه پروین تابان
تا نبود لاله، همچو نسرین پرپر
شادان بادی مدام وغمگین دشمن
در تن پیکان تو و زوبین برسر
کامنت ها