گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فرخی سیستانی:بردم این ماه به تسبیح و تراویح بسر من و سیکی وسماع خوش و آن ماه پسر

❈۱❈
بردم این ماه به تسبیح و تراویح بسر من و سیکی وسماع خوش و آن ماه پسر
یک مه از سال چنان بودم کابدال بوند یازده ماه چنین باشم و زین نیز بتر
❈۲❈
نه همه تشنگی و گرسنگی باید خورد نوبت گرسنگی خوردن بردیم بسر
می ستانم ز کف آنکه مرا چشم بدوست وان کسی را که دلم خواهد گیرم در بر
❈۳❈
باز خواهم بشبی بوسه یک ماهه زدوست بوسه و آنچه بدان ماند معنیش نگر
عالم شهر همین خواهد لیکن بزبان بنگوید چو من ابله دیوانه خر
❈۴❈
هر چه اندر دل خود دارم بیرون فکنم مردمان را دهم از راز دل خویش خبر
خویشتن را به جز این عیب ندانم بجهان لاجرم عیب مرا خواجه خریده ست بزر
❈۵❈
خواجه سید بوبکر حصیری که بدو هر زمان تازه شود سیرت بوبکر وعمر
هم بزرگست به علم او و بزرگست به فضل هم ستوده به تبارست و ستوده به گهر
❈۶❈
مهتری از گهر پاک رسیده ست بدو فضل میراث رسیده ست مر او را ز پدر
اثر نعمت جدانش پیداست هنوز بر بناهایی با کوه ببالا همسر
❈۷❈
سیستان خانه مردان جهانست و بدوست شرف خانه مردان جهان تا محشر
سام یل کیست کجا سایه آن خواجه بود خواجه را اکنون چون سام غلامیست نگر
❈۸❈
نیمروز امروز از خواجه واز گوهر او بیش از آن نازد کز سام یل و رستم زر
دست دارد به کتاب و دست دارد به سلیح این بسی برده به کار و آن بس کرده زبر
❈۹❈
آنچه او کرد به ترکستان با لشکر خان شاه کرده ست بدان لشکر در دشت کتر
کس در آن جنگ بدو هیچ ظفر یافته نیست او همی یافت بر آن کس که همی خواست ظفر
❈۱۰❈
همه خانان و تکینان و سواران دلیر داشتند از سپه او ازو دست به سر
خان همی گفت همه روزه که سبحان الله این چه مردست که محمود فرستاد ایدر
❈۱۱❈
آب ترکستان این مرد بیکباره ببرد به طرازیدن جنگ و به فدا کردن زر
گر بخواهد بچنین مردی کاورد بجنگ خانمان همه یکباره کند زیر و زبر
❈۱۲❈
گله مردم شکرست پس از رایت او که نبوده به جهان در سپه اسکندر
جان شیرین را آنروز که در جنگ شوند برایشان نبود قیمت و مقدار و خطر
❈۱۳❈
نازده زخم بجنگ اندر، شیران فکند بسبک داشتن پای و به اسب و به سپر
اگر از سندان بر جوشن بر، غیبه بود بپریشند بشمشیر دو دستی و تبر
❈۱۴❈
کار مردان بدل مهتر شایسته کند پیر شایسته تر از خواجه نباشد مهتر
شاه ایران را گر همبر خواجه دگریست همه شاهان جهان را رهی و بنده شمر
❈۱۵❈
همه را بسته بدرگاه خداوند برد وز خداوند فزون زین رسد اورا لشکر
شاه ترکستان کز خواجه سخن یاد کند هیبت خواجه کند بر دلش از دور اثر
❈۱۶❈
لاجرم منزلتی دارد نزدیک ملک جز مراوراو جز او کیست به پیل اندر خور
بس دلاکورا زان پیل رسیده ست الم بس کسا کورا زان پیل بدردست جگر
❈۱۷❈
پیل او پای همی بر سر صد شیر نهد ور چه پیلش به سفر باشد و شیران به حضر
همچنین باد همه ساله بکام دل خویش پیل بر درگه و درپیش بتان دلبر
❈۱۸❈
عید و جز عید بر آن خواجه بشادی گذراد بگذاراد و بماناد بدین صدر اندر

فایل صوتی دیوان اشعار شمارهٔ ۸۶ - در مدح ابوبکر عبدالله بن یوسف حصیری سیستانی ندیم سلطان محمود گوید

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

موسی عبداللهی
2023-09-19T21:23:23.8755651
🔰شرح قصیده 86 فرخی سیستانی     به تسبیح و تراویح این ماه رفتم، من و دوستانم به خوش صدا سماع کردیم و پسر آن ماه با ما بود. یک ماهی در سال همچون کابدال بودم، اما من قول می‌دهم در یازده ماه دیگر نیز همین گونه خواهم بود. نه همه زندگی فقط از تجربه تشنگی و گرسنگی تشکیل شده است، ما نوبت گرسنگی را پشت سر گذاشتیم و حالا لذت می‌بریم. من به کسی که مرا دوست دارد و همچنین کسی که می‌خواهم در آغوشش باشم، می‌نوشانم و همیشه آرزو می‌کنم که ماهی بوسه ای به من بدهد و من با معنای آن راه بیافتم. عالم شهر ممکن است به من توهین کند، اما من مانند ابله دیوانه ای به دنبال عشق و راه خودم هستم. هر آنچه در دلم دارم را به بیرون بیاورم تا بتوانم مردم و دوستان خود را از رازهای خودم آگاه کنم. به جز این عیب، خودم را نمی‌شناسم ولی خواجه خریدار آن عیب من است. خواجه سید بوبکر حصیری هم به علم و هم به فضیلت بزرگ است و تحسین برانگیز برای تبار و گهری که درونشان است. او یک مهتر از گهر پاک است و فضل او از پدر به ارث رسیده است. هنوز هماثر نعمت جدانش روی بناهای با کوه بالا قابل مشاهده است. خانه سیستان خانه مردان جهان است و شرافت خانه مردان جهان تا روز قیامت باقی خواهد ماند. سام یل کیست؟ جایی که سایه آن خواجه بود، اکنون او بردهٔ سام است. نیمه‌ی روز امروز، او بیشتر از دیگران ناز می‌کند، از سام یل و رستم زر. او همزمان دست اش به کتاب و دست دیگر به سلاح است، برده‌هایی برای کار و خدماتش مشغول به کار هستند. او با لشکر خود به ترکستان رفت و شاه این کار را تصدیق کرد. در جنگی که در این منطقه به وقوع پیوست، بسیاری از خاندان‌ها، تکیه‌گاه ها و سواران دلیر او را همراهی کردند و خان برایشان زیاد دعا می‌کرد و تعجب می‌کرد که چه مردی است که محمود به جانش نیاز داشت. او آب ترکستان را بدون توقف یک فرسنگ برده بود و با جنگیدن و فداکردن ثروتش، پس از انجام جنگ، به مجد خود بازگشت. اگر او بخواهد در جنگی شرکت کند، به تنهایی خانه او را به هم بریزد. مردم به خاطر رهبری او، بعد از اسکندر، خدا را شکر می‌گویند. آن روز، هشتاد و یک شیر جنگجوی او دست به دست هم داده و نازده زخم در جنگ برایشان گذشتنی نبود. اگر پیلش پای خود را روی صد شیر بگذارد، آنها را به سرعت شکست خواهد داد حتی اگر با چند تا شمشیر دو دستی هم بیایند. کار مردان، کار مهتران است و پیری شایسته‌تر از خواجه نمی‌تواند مهتر باشد. اگر خواجه‌ای دیگری به جای همبر او به سلطنت برسد، همهٔ شاهان جهان را به خودش متحد کرده و بندهٔ او خواهند شد. او همه را به درگاه خداوند منتقل می‌کند و لشکرش از خداوند بیشتر فضیلت خواهد داشت. شاه ترکستان هنوز هم از حضور و هیبت خواجه ترسیده است و بسیاری به مقام و منصبی شبیه به او نزدیک شده‌اند، اما هیچ کس به اندازهٔ او در راندگی پیل سریع نیست. پیلش قادر است صد شیر را شکست دهد حتی اگر با چند تا شمشیر دو دستی بیایند، و اگر پیلش در آستانهٔ درگاه خداوند قرار دارد، جشن و عید در خانه‌اش برگزار می‌شود.