فایز:برفت آن یار و از ما مهر برداشت خیالش هم مرا آسوده نگذاشت
❈۱❈
برفت آن یار و از ما مهر برداشت
خیالش هم مرا آسوده نگذاشت
به فایز آنچه کرده آن جفاجو
نه باور کرد دل، نه عقل پنداشت
کامنت ها