فایز:سحر از بس که نالیدم ز هجران بر احوالم ترحم کرد جانان
❈۱❈
سحر از بس که نالیدم ز هجران
بر احوالم ترحم کرد جانان
خرامان مو پریشان سویم آمد
به فایز بست از نو عهد و پیمان
کامنت ها