گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فردوسی:دل روشن من چو برگشت از اوی سوی تخت شاه جهان کرد روی

❈۱❈
دل روشن من چو برگشت از اوی سوی تخت شاه جهان کرد روی
که این نامه را دست پیش آورم ز دفتر به گفتار خویش آورم
❈۲❈
بپرسیدم از هر کسی بی‌شمار بترسیدم از گردش روزگار
مگر خود درنگم نباشد بسی بباید سپردن به دیگر کسی
❈۳❈
و دیگر که گنجم وفادار نیست همین رنج را کس خریدار نیست
بر این گونه یک چند بگذاشتم سخن را نهفته همی داشتم
❈۴❈
سراسر زمانه پر از جنگ بود به جویندگان بر جهان تنگ بود
ز نیکو سخن بهْ چه اندر جهان به نزد سخن سنج فرّخ مهان
❈۵❈
اگر نامدی این سخن از خدای نبی کِی بدی نزد ما رهنمای
به شهرم یکی مهربان دوست بود تو گفتی که با من به یک پوست بود
❈۶❈
مرا گفت خوب آمد این رای تو به نیکی گراید همی پای تو
نبشته من این نامهٔ پهلوی به پیش تو آرم مگر نغنوی
❈۷❈
گشاده زبان و جوانیت هست سخن گفتن پهلوانیت هست
شو این نامهٔ خسروان باز گوی بدین جوی نزد مهان آبروی
❈۸❈
چو آورد این نامه نزدیک من بر افروخت این جان تاریک من

فایل صوتی شاهنامه بخش ۱۰ - بنیاد نهادن کتاب

تصاویر

کامنت ها

امیرحسین
2013-03-10T22:56:29
درود بر دوستانِ شاهنامه‌پژوه.به دیدِ شما منظور از :مگر خود درنگم نباشد کسی / بباید سپردن به دیگر کسیدقیقا چه می‌تواند باشد؟آیا «درنگ بسی نبودن» کنایه‌ای‌ست از «کوتاه بودنِ عمر» و «مگر» هم همان «شاید» است؟(از آنجا که عمرْ کوتاه‌ست باید عجله کنم و برایِ خودم وکیل و وصی برگزینم)یا «درنگ» در اینجا همان یعنی معطلی و اتلافِ وقت؟(برایِ جلوگیری از اتلافِ وقتْ باید این کارها را به کسِ دیگری بسپارم و خودْ یکسره به نظمِ کتاب مشغول شوم)امکان‌اش نیست که «مگر» بصورتِ «و گر» بوده باشد؟ کسی به نسخه‌بدل‌ها دست‌رسی دارد؟
علی رضا
2009-01-15T01:36:49
سومین بیت از پایین، گشتاده نباید باشد، بی شک "گشاده" بوده است.---پاسخ: با تشکر، تصحیح مطابق پیشنهاد شما انجام شد.
ناشناس
2013-07-10T11:25:34
سلامحمیدرضا گوهری عزیز از اینکه شما در کودکی شعر از بر میکردید خواه از سر جبر خواه اختیاری موجب تامل و تاسف آدمیست و اندوه بیشتر به خاطر نازش و تفاخر شما به این مساله است چرا که از سر ناآگاهی کودکیتان را از شما گرفته اند .وقتی تصور میکنم کودکی در آدینه پس از صرف ناهار دو زانو!! می‌نشسته و صد بیت شعر از بر کرده خود را پس میداده به یگانگی خدا اشک بر گونه ام جاری میشود .آخر این چه ظلمیست به یک کودک حتما مرا میبخشید حمیدرضا جان من دوست شما هستم و آزرم داشتم و فقط از اینرو این جملات را برایتان نوشتم که شاید تلنگری باشد برای شما و دیگر عزیزانی که اینگونه می اندیشند .من شما را همین گونه که هستید دوست دارم خواه شعری از بر باشید خواه نه
امین کیخا
2013-07-10T11:59:46
با درود من هم با سختگیری به کودکان موافق و همساز نیستم ، کودکان نیازمند ادابدانی هستند ولی با ساده گیری ، در مقالات شمس خود شمس خستو می شود که کودک لجباز وستیهنده ای را چنان رنج داده که خردمند شده است و فرمانپذیر . از نگاه امروز ما شمس هم لغزیده است . ولی شرایط ان روزهای حمید رضا را باید مانند همان روزها درنگریست . امروز کودکان خانواده های بختیار و دولتمند دلار داد وستد می کنند ! و چاقی کاربستگی امروز کودکان و نونهالان ماست ، البته روزگار گردیده است . ولی فراموش نشود که امروز هم کودکانی رنج کار در خردسالی را بر گرده های خردشان می کشند ، و این بر شانه های ماست که برای کودکان جهانی اسوده و اماده برای رستن و فربالیدن( تکامل) فرآهم کنیم .
امین کیخا
2013-07-10T12:04:08
حمید رضا جان این ناشناس خیلی نگارشش شبیه به من است ولی بخدا من نبودم !
امین کیخا
2013-07-10T20:25:49
درود به ان پدر و درود به ان پسر و درود به ان خانه .
ناشناس
2013-07-10T21:16:46
حمیدرضای عزیز خدا میداند که فقط قصد انتقاد داشتم و شرمسارم فرمودی با بزرگواریت و این ابیات را به عنوان عذر خواهی و پوزش و احترام به خاطر همه محتویات ارزشمند حافظه ات تقدیمت میکنم باشد که ما را ببخشایی نازنینزشت باید دید و انگارید خوب زهر باید خورد و انگارید قند توسنی کردم ندانستم همی از کشیدن تنگ تر گردد کمنداز رابعه بلخی ..همان طور که قبلا گفتم من شما را دوست دارم و شما را گنج تاریخ ما میبینم
مصطفی قباخلو
2021-02-08T13:14:33
سلاممگر خود درنگم نباشد بسی ***بباید سپردن به دیگر کسیمگر به معنی شاید و درنگ اینجا یعنی زمان و معنی بیت واضحشاید عمر من اجازه ندهد و مجبور باشم کار را به دیگری بسپارم
وهبرز
2021-02-22T15:48:34
نبشته من این نامهٔ پهلویبه پیش تو آرم مگر نغنویگشاده زبان و جوانیت هستسخن گفتن پهلوانیت هستبه نظر این دو بیت خط بطلانی بر آرا تئودور نولدکه و پیروان ایرانی و غیر-ایرانی او درباره ناآگاهی فردوسی از زبان پهلوی بکشد؛ هرچند ویراستن بهتر ابیات اجازه نگاه درست‌تر و علمی‌تری خواهد داد.
مسیر موفقیت
2019-01-28T12:50:32
بسیار از متن شعر و بحث زیبای دوستان لذت بردم! پاینده باشید!