گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فردوسی:بیامد یکی موبدی چرب دست مر آن ماه رخ را به می کرد مست

❈۱❈
بیامد یکی موبدی چرب دست مر آن ماه رخ را به می کرد مست
بکافید بی‌رنج پهلوی ماه بتابید مر بچه را سر ز راه
❈۲❈
چنان بی‌گزندش برون آورید که کس در جهان این شگفتی ندید
یکی بچه بد چون گوی شیرفش به بالا بلند و به دیدار کش
❈۳❈
شگفت اندرو مانده بد مرد و زن که نشنید کس بچهٔ پیل تن
همان دردگاهش فرو دوختند به داور همه درد بسپوختند
❈۴❈
شبانروز مادر ز می خفته بود ز می خفته و هش ازو رفته بود
چو از خواب بیدار شد سرو بن به سیندخت بگشاد لب بر سخن
❈۵❈
برو زر و گوهر برافشاندند ابر کردگار آفرین خواندند
مر آن بچه را پیش او تاختند بسان سپهری برافراختند
❈۶❈
بخندید ازان بچه سرو سهی بدید اندرو فر شاهنشهی
به رستم بگفتا غم آمد بسر نهادند رستمش نام پسر
❈۷❈
یکی کودکی دوختند از حریر به بالای آن شیر ناخورده شیر
درون وی آگنده موی سمور برخ بر نگاریده ناهید و هور
❈۸❈
به بازوش بر اژدهای دلیر به چنگ اندرش داده چنگال شیر
به زیر کش اندر گرفته سنان به یک دست کوپال و دیگر عنان
❈۹❈
نشاندندش آنگه بر اسپ سمند به گرد اندرش چاکران نیز چند
چو شد کار یکسر همه ساخته چنان چون ببایست پرداخته
❈۱۰❈
هیون تکاور برانگیختند به فرمان بران بر درم ریختند
پس آن صورت رستم گرزدار ببردند نزدیک سام سوار
❈۱۱❈
یکی جشن کردند در گلستان ز زاولستان تا به کابلستان
همه دشت پر باده و نای بود به هر کنج صد مجلس آرای بود
❈۱۲❈
به زاولستان از کران تا کران نشسته به هر جای رامشگران
نبد کهتر از مهتران بر فرود نشسته چنان چون بود تار و پود
❈۱۳❈
پس آن پیکر رستم شیرخوار ببردند نزدیک سام سوار
ابر سام یل موی بر پای خاست مرا ماند این پرنیان گفت راست
❈۱۴❈
اگر نیم ازین پیکر آید تنش سرش ابر ساید زمین دامنش
وزان پس فرستاده را پیش خواست درم ریخت تا بر سرش گشت راست
❈۱۵❈
به شادی برآمد ز درگاه کوس بیاراست میدان چو چشم خروس
می‌آورد و رامشگران را بخواند به خواهندگان بر درم برفشاند
❈۱۶❈
بیاراست جشنی که خورشید و ماه نظاره شدند اندران بزمگاه
پس آن نامهٔ زال پاسخ نوشت بیاراست چون مرغزار بهشت
❈۱۷❈
نخست آفرین کرد بر کردگار بران شادمان گردش روزگار
ستودن گرفت آنگهی زال را خداوند شمشیر و کوپال را
❈۱۸❈
پس آمد بدان پیکر پرنیان که یال یلان داشت و فر کیان
بفرمود کین را چنین ارجمند بدارید کز دم نیابد گزند
❈۱۹❈
نیایش همی کردم اندر نهان شب و روز با کردگار جهان
که زنده ببیند جهانبین من ز تخم تو گردی به آیین من
❈۲۰❈
کنون شد مرا و ترا پشت راست نباید جز از زندگانیش خواست
فرستاده آمد چو باد دمان بر زال روشن دل و شادمان
❈۲۱❈
چو بشنید زال این سخنهای نغز که روشن روان اندر آید به مغز
به شادیش بر شادمانی فزود برافراخت گردن به چرخ کبود
❈۲۲❈
همی گشت چندی بروبر جهان برهنه شد آن روزگار نهان
به رستم همی داد ده دایه شیر که نیروی مردست و سرمایه شیر
❈۲۳❈
چو از شیر آمد سوی خوردنی شد از نان و از گوشت افزودنی
بدی پنج مرده مراو را خورش بماندند مردم ازان پرورش
❈۲۴❈
چو رستم بپیمود بالای هشت بسان یکی سرو آزاد گشت
چنان شد که رخشان ستاره شود جهان بر ستاره نظاره شود
❈۲۵❈
تو گفتی که سام یلستی به جای به بالا و دیدار و فرهنگ و رای

فایل صوتی شاهنامه بخش ۲۶

تصاویر

کامنت ها

رسول حسین زاده
2015-06-10T14:09:03
با سلام؛ سخنان آقای حمید رضا گوهری در مورد به دنبا آمدن رستم و نامگذاری او کاملا درسته و ضمنا مصرع دوم بیت شماره 6 بدارو (با دارو، بوسیله دارو) درست هست نه داور.سپاس
بهداد میرزائی
2014-10-25T03:23:10
آقایان گوهری و کیخای، درود بر شما. شایسته است به شاهنامة ویرایش استاد جنیدی نظری بیندازید و از این گنج بهره ببرید. در خصوص این بیت: 1-نام رستم با ضم ر است نه فتح. 2-نام رستم در تلفظ قدیمیتر اوستائی بگونه رَئوذَستَهم است یعنی پیکر بزرگ و نیرومند، که در پهلوی رُستَهم و در فارسی رستم شد. به این ترتیب معنای رستن و رها شدن از درد در این بیت به کلی نادرست و نابجا است و این بیت از افزوده های شاهنامه است. 3-چون داستانهای شاهنامه از متون خیلی باستانی نقل و ترجمه شده است، در آن دوران باستان نمیتوانسته اند رستم را با نام امروزین آن بخوانند. این بیت افزوده است و هیچ معنائی ندارد. شاد باشید.
امین کیخا
2014-10-25T09:44:04
با سپاس فراوان بهداد بزرگوار . جناب جنیدی سالیان است که روی شاهنامه کار میکنند ولی شمار بیت هایی را که بیرون از بافه ( text ) شاهنامه میدانند بسیار زیاد است و این روزها این بیگانه دانستن شمارگان فراوانی از بیت ها کمی دشواری برانگیز بوده است .البته من نه توان بازشناخت این کار را دارم نه تَوَند ( پتانسیل ) بازآموزیش را به نظرم باید از دانایان پیروی بکنیم تا کسی دیگر کارهای استاد جنیدی را هم ارزیابی کند . ولی دست کم در فیس بوک چندین استاد از این بیگانه خوانی ها ناخرسند هستند . ولی نباید نادادور بود دست کم نسکی که در باره ی زبان اوستایی جنیدی نوشته من خوانده ام و مرد دانایی می نماید .
امین کیخا
2013-05-02T13:09:33
چرب دست را برای هنر مند وانکس که می نگارد و یا انکس که ترفندی می داند به کار میبریم و چیر دست و چیره دست را برای کسی که پیروز از کارها بیرون میاید و نیز انکس که کنترل بر انجام کاری دارد مثلا غلبه عربی را چیرگی ترجمه کرده اند و فعل چیر شدن را برای مسلط شدن دیده ام ولی بهر سو نیک به هم نزدیک هستند استاد عبد الحسین نوشین در کتاب واژه نامک چرب دست را اورده و برای روشنگری در پیش ان نوشته همان چیره دست و ماهر وازموده می باشد و همین بیت را هم اورده است و نیز چرب گوی را اورده و نوشته خود اشکار است
امین کیخا
2013-05-02T01:15:35
حمید رضای نازنین با جان و دل می کوشم همیشه اینجا دارم میخوانم و دلباخته دانایانی مانند تو هستم
امین کیخا
2013-05-01T12:43:31
جناب گوهری ارجمندم خیلی خوشحالم هنوز کسانی مانند شما داریم که شاهنامه از بر می کنند باید بیفزایم که من هم شنیده ام ولی رستم از رست به معنی روییدن و نسل نیز هست ز تهم با زبر نخست و دوم به معنی کسی است که نیک و استوار روییده است.
علی
2020-05-07T18:09:00
همان دردگاهش فرو دوختندبه داور همه درد بسپوختندتصحیح شود به:به دارو همه درد بسپوختند
بهداد میرزائی
2017-04-07T02:14:03
با درود. یک بار دیگر از استاد جنیدی نقل میکنم: نام رُستم در کتاب باستانی اوستا بصورت رَئوذَ-سْتَهم (raōδa-stahm) آمده است یعنی دارای پیکر بزرگ. این واژه در زبان پهلوی به رُذستَهم (rōδstahm) دگرگون شد. rōδ یعنی روینده، بالاگیرنده، نمو کننده، و تهم یعنی قوی پیکر. روی هم یعنی رشدکنندة قوی پیکر؛ و در فارسی به گونة ساده تر ’رُستم‘ در آمد. پس بیت مذکور ساختگی و زائیده ذهن افزاینده است. شناخت زبانهای باستانی برای درک شاهنامه لازم است. نمونة دیگر: در نامة رستم فرخزاد به برادرش چنین آمده است: بزرگان که در قادسی با من انددرشتند و با اهرمن دشمنند گمانند کاین «بِیش» بیرون شودز دشمن زمین رود جیهون شود چون برخی نویسندگان معنی «بِیش» را در نیافتند آن را به واژه های دیگر چون بیشه گرداندند. اما واژة بَئِیشَ (baēša) در اوستا یعنی درد و رنج و در زبان پهلوی به گونة بِیش (bēš) در آمد و گویا این واژه فقط در شاهنامه آمده است. واژه پزشک هم از همین آمده است به معنی «زننده درد و رنج». همین واژه در بیت دیگری نیز آمده است: تو کردی همه جنگ را دست پیش سپه را تو برکندی از جای خویش خرد ار پس آمد تو پِیش آمدی به فرجامِ آرام، «بِیش» آمدییعنی پس از آرامش، درد و رنج آوردی. توجه شود واژة پِیش (pēš) با کسره است یعنی جلو و امروز آن را با ئی میخوانیم.در خصوص مقاومت ادبا و جامعه آکادمیک در برابر ویرایش جنیدی، فقط این پاراگراف را از فروید نقل میکنم (مقدمه دومین چاپ از کتاب «تعبیر رؤیا» پس از ده سال). خواننده آگاه خود میفهمد منظورم چیست:”اگر پس از نزدیک ده سال از انتشار این کتاب خواستار چاپ دومی از آن شده اند، از آن رو نیست که محفلهای حرفه ای و تخصصی که مقدمه اولم را خطاب به آنها نوشتم، به آن علاقه نشان داده اند. به نظر میرسد همکاران روانپزشک من اصلاً به خود زحمت نداده اند تا بر حیرت و سرگشتگی که دیدگاه تازه من به خواب و رؤیا سبب آن گردیده، چیره شوند. ... دیدگاههای منتقدان در نشریات علمی افراد را فقط به این نتیجه میرساند ک
گمنام-۱
2017-04-07T02:58:49
دوستان " رست " در شاهنامه به مانای زاد، فرزند و تخم و ترکه آمده است در داستان زال و رودابه ، منوچهر با زناشویی هم رای نیست، چه مهراب نژاد از ضحاک بیوراسب دارد: فریدون ز ضحاک گیتی بشست بترسم که آید از آن تخم ، رست " رست با صدای پیش + م " رستم فرزندم!! " که دور از نظر استاد جنیدی نیست رست +تهم رستهم رستم به همین آسانی !و کم نیستند مادرانی که جگر گوشگان " رودم " میخوانند! فریدون جنیدی فرهیخته ایران دوستی است که گه گاه دیدگاه های تاریخی و زبانی دارد نا هم خوان باسنت ها ی تحقیقات تاریخی و زبانی مرسوم، ازینرو برخی آنهارا بر نمی تابند.
بهداد میرزائی
2017-04-07T02:13:31
با درود. یک بار دیگر از استاد جنیدی نقل میکنم: نام رُستم در کتاب باستانی اوستا بصورت رَئوذَ-سْتَهم (raōδa-stahm) آمده است یعنی دارای پیکر بزرگ. این واژه در زبان پهلوی به رُذستَهم (rōδstahm) دگرگون شد. rōδ یعنی روینده، بالاگیرنده، نمو کننده، و تهم یعنی قوی پیکر. روی هم یعنی رشدکنندة قوی پیکر؛ و در فارسی به گونة ساده تر ’رُستم‘ در آمد. پس بیت مذکور ساختگی و زائیده ذهن افزاینده است. شناخت زبانهای باستانی برای درک شاهنامه لازم است. نمونة دیگر: در نامة رستم فرخزاد به برادرش چنین آمده است: بزرگان که در قادسی با من انددرشتند و با اهرمن دشمنند گمانند کاین «بِیش» بیرون شودز دشمن زمین رود جیهون شود چون برخی نویسندگان معنی «بِیش» را در نیافتند آن را به واژه های دیگر چون بیشه گرداندند. اما واژة بَئِیشَ (baēša) در اوستا یعنی درد و رنج و در زبان پهلوی به گونة بِیش (bēš) در آمد و گویا این واژه فقط در شاهنامه آمده است. واژه پزشک هم از همین آمده است به معنی «زننده درد و رنج». همین واژه در بیت دیگری نیز آمده است: تو کردی همه جنگ را دست پیش سپه را تو برکندی از جای خویش خرد ار پس آمد تو پِیش آمدی به فرجامِ آرام، «بِیش» آمدییعنی پس از آرامش، درد و رنج آوردی. توجه شود واژة پِیش (pēš) با کسره است یعنی جلو و امروز آن را با ئی میخوانیم.در خصوص مقاومت ادبا و جامعه آکادمیک در برابر ویرایش جنیدی، فقط این پاراگراف را از فروید نقل میکنم (مقدمه دومین چاپ از کتاب «تعبیر رؤیا» پس از ده سال). خواننده آگاه خود میفهمد منظورم چیست:”اگر پس از نزدیک ده سال از انتشار این کتاب خواستار چاپ دومی از آن شده اند، از آن رو نیست که محفلهای حرفه ای و تخصصی که مقدمه اولم را خطاب به آنها نوشتم، به آن علاقه نشان داده اند. به نظر میرسد همکاران روانپزشک من اصلاً به خود زحمت نداده اند تا بر حیرت و سرگشتگی که دیدگاه تازه من به خواب و رؤیا سبب آن گردیده، چیره شوند. ... دیدگاههای منتقدان در نشریات علمی افراد را فقط به این نتیجه میرساند که تصور کنند اثر من محکوم است تا در قعر سکوت مطلق فرو برود؛ در عین حال، طرفداران اندک یا متهوّر من، که تحت راهنمائی من ... از تفسیر رؤیاها در درمان بیماران روانی سود میبرند، نمیتوانستند چاپ اول کتاب را تماماً خریده باشند. به این ترتیب من به گروه بزرگتری از خوانندگان تحصیلکرده و کنجکاو احساس دین میکنم که علاقه آنها سبب شد تا پس از نه سال، این کار دشوار را که از جهات بسیاری مهم است دوباره در دست بگیرم.“امروز نام فروید در دنیای علم جاودانه شده، در حالی که از منتقدان او نامی در میان نیست.
می من
2022-08-17T09:30:25.9389329
در بیت شماره ۶ کلمه «دارو » اشتباها «داور» نوشته شده. لطفا اصلاح شود.