فردوسی:چراغ است مر تیره شب را بسیچ به بد تا توانی تو هرگز مپیچ
❈۱❈
چراغ است مر تیره شب را بسیچ
به بد تا توانی تو هرگز مپیچ
چو سی روز گردش بپیمایدا
شود تیره گیتی بدو روشنا
❈۲❈
پدید آید آنگاه باریک و زرد
چو پشت کسی کو غم عشق خْوَرد
چو بیننده دیدارش از دور دید
هم اندر زمان او شود ناپدید
❈۳❈
دگر شب نمایش کند بیشتر
تو را روشنایی دهد بیشتر
به دو هفته گردد تمام و درست
بدان باز گردد که بود از نخست
❈۴❈
بود هر شبانگاه باریکتر
به خورشید تابنده نزدیکتر
بدینسان نهادش خداوند داد
بود تا بود هم بدین یک نهاد
کامنت ها