فیض کاشانی:دل که ویران اوست آباد است جان چو غمناک از او بود شاد است
❈۱❈
دل که ویران اوست آباد است
جان چو غمناک از او بود شاد است
موبمو خویش را بدو بندم
هر که در بند اوست آزاد است
❈۲❈
این سعادت بسعی می نشود
غم او روزی خداداد است
در خرابی بود عمارت دل
خانهٔ دل زعشق آباد است
❈۳❈
عشق استاد کار خانهٔ ماست
کوشش از ما زعشق ارشاد است
هیچ کاری نمیکنیم بخود
همه او میکند که استاد است
❈۴❈
کار کن کار و گفتگو بگذار
فیض بنیاد حرف برباد است
کامنت ها