گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فیض کاشانی:جمال یار که پیوست بی قرار خود است چه در قفا و چه در جلوه در قرار خود است

❈۱❈
جمال یار که پیوست بی قرار خود است چه در قفا و چه در جلوه در قرار خود است
همیشه واله نقش و نگار خویشتن است مدام شیفتهٔ زلف تا بدار خود است
❈۲❈
هم اوست آینه هم شاهد است و هم مشهود بزیر زلف و خط و خال پرده دار خود است
هم اوست عاشق و معشوق و طالب و مطلوب براه خویش نشسته در انتظار خود است
❈۳❈
برای خود بود و عندلیب گلشن خود هوای کس نکند سبزه و بهار خود است
بکام کس نشود هرگز آنکه خود کامست بحال غیر نپردازد آنکه یار خود است
❈۴❈
بگوی فیض سخنها که کس نمی فهمد بقدر دانش خود هر کسی بکار خود است
مدام خون جگر میخورد زپهلوی خود چو لاله این دل سرگشته داغدار خود است

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۱۰۸

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها