فیض کاشانی:رازها با اهل گفتن ز اهل عرفان خوش نماست یار یکدیگر شدن از قوم و خویشان خوش نماست
❈۱❈
رازها با اهل گفتن ز اهل عرفان خوش نماست
یار یکدیگر شدن از قوم و خویشان خوش نماست
نصرت دین حق و در درد بودن متفق
ز اهل علم و پیشوایان و فقیهان خوش نماست
❈۲❈
این فقیهان مجادل از کجا حکمت کجا
درس و بحث و علم و حکمت از حکیمان خوش نماست
خواندن قرآن و فهمیدن به آواز حزین
با خضوع جان و تن از اهل قرآن خوش نماست
❈۳❈
چون نمازی در جماعت میشود کوته بهست
ترک تطویل و ریا از مقتدیان خوش نماست
گز مزاحی میکند مومن بحق نیکوست آن
تقوی از باطل نمودن ز اهل ایمان خوش نماست
❈۴❈
مرد چون بالغ شود باید بحق رو آورد
خنده و بازی و خوش طبعی ز طفلان خوش نماست
ژنده پاکیزه بر بالای درویشان نکو
و آن قبای تار در بر قد خوبان خوش نماست
❈۵❈
سهل باشد گر کنند افتادگان افتادگی
مهربانی و تواضع از بزرگان خوش نماست
اقتصار سایلان بر قوت از روی سکوت
بخشش بی من و ایذا از کریمان خوش نماست
❈۶❈
هر کسی را حق تعالی بهر کاری آفرید
هر که کار خویش را نیکو کند آن خوش نماست
عاقلان را عاقلی خوش عاشقان را عاشقی
مستی و شوریدگی از می پرستان خوش نماست
❈۷❈
زاهد ار از زهد گوید عابد از صوم و صلوه
عاشقان را حرف وصل یار و هجران خوش نماست
واعظ ار آرد حدیثی از کلام انبیا
عارفان را سیر در اسرار قرآن خوش نماست
❈۸❈
فیض میکن جهد تا سنجیده تر آید سخن
گفتن شعر از دم سنجیده گویان خوش نماست
کامنت ها