گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فیض کاشانی:مژده آمد از قدوم آنکه دل جویای اوست جان باستقبالش آمد آنکه جان ماوای اوست

❈۱❈
مژده آمد از قدوم آنکه دل جویای اوست جان باستقبالش آمد آنکه جان ماوای اوست
مژدگانی ده قدومش را که اینک میرسد آنکه جان مست شراب عشق روح افزای اوست
❈۲❈
اینک آمد تا که در جان و دل من جا کند آنکه هم جان جای او پیوست هم دل جای اوست
اینک آمد آنکه هر جا سرو قدی ماهروی هر چه دارد از نکوئی جمله از بالای اوست
❈۳❈
اینک آمد آنکه جانرا مست چشم مست کرد آنکه دلها خسته مژگان بی پروای اوست
اینک آمد تا نوازد خاطر هر خستهٔ کو دلش صفرای او در سرش سودای اوست
❈۴❈
اینک آمد تا بریزد جام می در جان و دل آنکه در سرها خمار از ساغر و مبنای اوست
اینک آمد ساقی راواق صهبای الست آنکه هر جا مستی ازنشأه صهبای اوست
❈۵❈
در دل هر عاشقی تابی زمهر روی او در سر هر بیدلی شوری ز استغنای اوست
نالهای زار ما بر بوی گلزار ویست داغهای سینهٔ ما سایهٔ گلهای اوست
❈۶❈
خیز و استقبال کن بس جان و دل درپای ریز آنکه را جان و دل و تن منزل و ماوای اوست
فیض خامش کن که نتوانی زوصفش دم مزن آنچه گفتی هم کفی از موجه دریای اوست

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۱۴۷

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها