گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فیض کاشانی:بخیالت نمی توانم زیست بی جمالت نمی توانم زیست

❈۱❈
بخیالت نمی توانم زیست بی جمالت نمی توانم زیست
تشنهٔ بادهٔ وصال توام بی وصالت نمی توانم زیست
❈۲❈
بی جمال تو نیست ار امم با جمالت نمی توانم زیست
هر چه با بنده میکنی نیکوست بی فعالت نمی توانم زیست
❈۳❈
زان دهان تلخ و شور و شیرینت بی مقالت نمی توانم زیست
از لبت آب زندگی خواهم بی زلالت نمی توانم زیست
❈۴❈
شربتی زان لبم حوالت کن بی نوالت نمی توانم زیست
جای جولان تست عرصهٔ دل بی مجالت نمی توانم زیست
❈۵❈
پای دل را بزلف خویش ببند بی عفالت نمی توانم زیست
غم عشقش کمال تست ای فیض بی کمالت نمی توانم زیست

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۱۶۲

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

غلامعلی حامدبرقی
2014-06-15T15:13:10
با عرض سلام و احترام در این غزل ، من اشکالهائی دارم 1 - بخیالت در مطلع غزل اگر "بی خیالت " باشد، بهتر نیست؟ 2 - معنای چند لغت را پیدا نکردم: فعالت - نوالت - مجالت ، عفالت . 3 - آرامم ، ارامم تایپ شده 4 - بی جمالت نمی توانم زیست/ با جمالت نمی توانم زیست / با هم مغایرت دارند! بسیار ممنون خواهم شد چنانچه مرا راهنمائی بفرمائید.
ناشناس
2014-06-16T08:31:43
1) به خیالت نمی‌توانم زیست = منظور شاعر این است که نمی‌توانم تنها به خیالی از تو قانع شوم.2)‌با دو بار کلیک کردن روی هر واژه‌ای معنی لغت ها را می‌نوانید در لغتّ‌های متعددی بیابید.فعال = کرم، نیکویینوال = بخششمجال = فرصتعفال = دشنام بد3) بیت سومدر بیت اول از خیال شروع کرد وخواستار جمال شد، در بیت دوم از بادهٔ‌وصل گفت و در بیت سوم در مصرع اول می‌خواهد جمال را نظاره کند : بی جمال تو نیست آراممولی در مصرع دوم توانایی و تحمل نظاره کردن به جمال را ندارد