فیض کاشانی:بهل ذکر چشمان خونریز را بمان فکر زلف دل آویزرا
❈۱❈
بهل ذکر چشمان خونریز را
بمان فکر زلف دل آویزرا
دل و جان بیاد خدا زنده دار
بحق چیز کن این دو ناچیز را
❈۲❈
اگر مستی آرزو با شدت
بکش ساغر عشق لبریز را
زحق عشق حق روز و شب میطلب
بزن بر دل این آتش تیز را
❈۳❈
گذر کن زشیرین لبان حجاز
بیاد آر فرهاد و پرویز را
بجد باش در طاعت شرح و عقل
مهل رسم تقوی و پرهیز را
❈۴❈
مکدر چو گردی بخوان شعر حق
حق تلخ شیرینی آمیز را
بروز دلت غم چو زور آورد
بجو مطرب شادی انگیز را
❈۵❈
چو در طاعت افسرده گردد تنت
بیاد آر عباد شبخیز را
بدل میرسان دم بدم یاد مرگ
چو بر مرکب آسیب مهمیز را
❈۶❈
چو رازی نهی با کسی درمیان
بپرداز از غیر دهلیز را
حجابت زحق نیست جز چیزو کس
حذر کن زکس دور کن چیز را
❈۷❈
نماند آدمی خو بپالیز دهر
بگاوان بماندند پالیز را
خدایا اگر چه نیرزد بهیچ
بچیزی بخر فیض ناچیز را
کامنت ها