گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فیض کاشانی:کس نیست کز غم تو دلش پاره پاره نیست لیکن چه چاره کز غم عشق تو چاره نیست

❈۱❈
کس نیست کز غم تو دلش پاره پاره نیست لیکن چه چاره کز غم عشق تو چاره نیست
تا کی جفا کنی صنما از خدا بترس آخر دلست جای غمت سنگ خاره نیست
❈۲❈
هر دم هزار چاره کنی در جفای ما ما را ولی ز دست جفای تو چاره نیست
شاید که روز حشر نپرسند جرم ما در عشق سوختیم عقوبت دوباره نیست
❈۳❈
دل بر هلاک نه به عبث دست و پا مزن کاین قلزم هوا و هوس را کناره نیست
ای فیض عشق ورز که عشقست هرچه هست آن دل که عشق نیست درو هیچ کاره نیست
❈۴❈
گر جان طلب کند ز تو جانان روان بده در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۱۷۳

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

غلامعلی حامدبرقی
2014-06-15T13:50:16
با عرض سلام و احترام در بیت پنجم به نظر می رسد کلمه ی بعثب "بعبث" باید باشد؟ دل بر هلاک نه، بعبث دست و پا مزن / کاین قلزم هوا و هوس را کناره نیست
غلامعلی حامدبرقی
2014-06-15T14:40:00
همچنین در بند دوم سطر اوّل "چو چاره" چه چاره مناسبتر است! لیکن چه چاره کز غم عشق تو چاره نیست .