فیض کاشانی:گذشت آن گل و حسرت بیادگار گذاشت برفت از نظر عندلیب و خار گذاشت
❈۱❈
گذشت آن گل و حسرت بیادگار گذاشت
برفت از نظر عندلیب و خار گذاشت
چو آسمان بسرم سایه فکند از لطف
بعزتم ززمین بر گرفت و خوار گذاشت
❈۲❈
چشید ذوق وصالش چو دل نهان گردید
ببرد لذت مستی ز سرخمار گذاشت
ربود چون زمیان دل کناره کرد از من
وفا و مهر بیکباره بر کنار گذاشت
❈۳❈
شکفت غنچه دل از گشاد چهره او
ولی برشته جان عقده بی شمار گذاشت
مثال زینت دنیاست حسن مهرویان
خوش آنکه زین دو گذشت و باختیار گذاشت
❈۴❈
بفیض گفتم خوبان وفا نمیدارند
ببین چگونه ترا زارو دلفکار گذاشت
کامنت ها