گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فیض کاشانی:این جهان بی بقا هیچست هیچ هر چه میگردد فنا هیچست هیچ

❈۱❈
این جهان بی بقا هیچست هیچ هر چه میگردد فنا هیچست هیچ
گرجهانرا سر بسر بگرفته چون نمیماند بجا هیچست هیچ
❈۲❈
شد مرا یک نکته از غیب آشکار در دو عالم جز خدا هیچست هیچ
گرنه سردر راه عشق او رود آن سرکمتر زپا هیچست هیچ
❈۳❈
گرنه صرف طاعت و خدمت شود حاصل این عمرها هیچست هیچ
گرنه سوزد جان و دل در عشق او در تن این افسردها هیچست هیچ
❈۴❈
دل بعشق گلرخان ای دل مده مهر یار بی وفا هیچست هیچ
صحبت بیگانگان بیگانگیست جز ندیدم آشنا هیچست هیچ
❈۵❈
گر سخن گوئی دگر از حق بگو فیض جز حرف خدا هیچست هیچ

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۲۰۵

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

ظاهر حسینی هروی
2018-11-23T20:20:16
«گرجهانرا سر بسر بگرفته»این مصرع یک هجای بلند از رکن آخر مصرع کم دارد، من متن چاپی را در دسترس ندارم، کلاً غزل سست است و شکل نوشتاری متن نیز جالب نیست اما این مصرع شاید چنین باشد:گرجهان را سر بسر بگرفته اییاگرجهانرا سر بسر بگرفته است
ظاهر حسینی هروی
2018-11-24T05:22:21
«جز ندیدم آشنا هیچست هیچ»این مصرع هم درست به نظر نمی آید، شاید اینگونه:چون ندیدم آشنا هیچست هیچباشد.من چند غزل را مرور نمودم در همه کم و بیش مشکل وجود دارد، مقداری از آن شاید سهل انگاریِ کسی که تایپ کرده باشد و بقیه ضعف خود شاعر است؛ اگر کسی نسخهٔ معتبر از دیوان را داشته باشد و با این متن مقایسه نماید و غلط های مسلم را تصحیح کند کار خوبی است.