فیض کاشانی:رام قتلی و ما علیه حباح قتل عشاقه علیه مباح
❈۱❈
رام قتلی و ما علیه حباح
قتل عشاقه علیه مباح
هر دلی کو اسیر عشقی شد
نیست او را دگر امید فلاح
❈۲❈
تشنه بادهٔ وصال توام
العطش یا حبیب هات الراح
شب هجر تو جاعل الظلمات
روز وصل تو فالق الاصباح
❈۳❈
از می وصل تو صبوح و غسوق
مست و مخمور را غداه و رواح
از نمکزار لعل شیرینت
آب حیوان همی برند ملاح
❈۴❈
با من آنکن که مصلحت دانی
که مرا در صلاح تست صلاح
گر بسوزانیم ندارم باک
ورکشی خون من تراست مباح
❈۵❈
تو نهٔ قابل وصال ای فیض
گفتگو را بمان مکن الحاح
کامنت ها