گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فیض کاشانی:ز خویش دست نداریم هرچه بادا باد سری ز پوست بر آریم هرچه بادا باد

❈۱❈
ز خویش دست نداریم هرچه بادا باد سری ز پوست بر آریم هرچه بادا باد
اگر چه تخم محبت بلا ببار آرد ببوم سینه بکاریم هرچه بادا باد
❈۲❈
گذر کنیم ز جان و جهان بدوست رسیم ز پوست مغز بر آریم هرچه بادا باد
رهی که دیده‌وران پر خطر نشان دادند بدیده ما بسپاریم هرچه بادا باد
❈۳❈
اگر چه گریهٔ ما را نمیخرند بهیچ ز دیده اشک بباریم هرچه بادا باد
اگر چه قابل عزت نه‌ایم از ره عجز بر آستانش بزاریم هرچه بادا باد
❈۴❈
بقصد دشمن پنهان خویشتن دستی ز آستین بدر آریم هرچه بادا باد
کنیم محو ز خود نقش خود نگار نگار بلوح سینه نگاریم هرچه بادا باد
❈۵❈
چو فیض بر سر خاک اوفتیم پیش از مرگ عزای خویش بداریم هرچه بادا باد

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۲۲۲

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها