فیض کاشانی:در سرم عشق تو غوفا دارد عشق تو قصد سر ما دارد
❈۱❈
در سرم عشق تو غوفا دارد
عشق تو قصد سر ما دارد
بیخودم کرد نگاه مستت
چشم تو نشاه صهبا دارد
❈۲❈
میکند عارض تو عرض خطی
با دل ما سر سودا دارد
دانهٔ خال تو بهر صیدم
دامی از زلف چلیپا دارد
❈۳❈
زمره سرو قدان را پیشت
قد شمشاد تو بر پا دارد
پیش روی تو قمر را چه محل
کی قمر لعل شکر خا دارد
❈۴❈
رشک خال و خطت از خور چه عجب
رخ خورشید کی اینها دارد
چه عجب گر بردم مجنون رشک
این صفا کی رخ لیلا دارد
❈۵❈
چه عجب گر دل من روز ندید
زلف تو صد شب یلدا دارد
تیر مژگان تو گر هر لحظه
جا کند در دل من جا دارد
❈۶❈
می نداند که چه با ما کردی
زاهد از ما گله بیجا دارد
نمکیدست لب شیرینت
تلخ گوئی که غم ما دارد
❈۷❈
الحذر ای که سر دین داری
غمزهاش روی بیغما دارد
وصف آن یار مکن دیگر فیض
زاهد ما سر تقوی دارد
کامنت ها