گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فیض کاشانی:گفتم مگر ز رویت زاهد خبر ندارد گفتا که تاب خورشید هر بی بصر ندارد

❈۱❈
گفتم مگر ز رویت زاهد خبر ندارد گفتا که تاب خورشید هر بی بصر ندارد
گفتم بکوی عشقت پایم بگل فرو شد گفتا که کوچه عشق راهی بدر ندارد
❈۲❈
گفتم سرای دل را ره کو و در کدام است گفتا بدل رهی نیست این خانه در ندارد
گفتم تو گوی خوبی از دلبران ربودی گفتا که مادر دهر چون من پسر ندارد
❈۳❈
گفتم که بر فلک هست خورشید و ماه تابان گفتا که همچو روئی شمس و قمر ندارد
گفتم رهی بکویت بنمای اهل دل را گفتا که راه عشقست راهی دگر ندارد
❈۴❈
گفتم که از غم تو تا چند زار نالم گفتا که در دل ما زاری اثر ندارد
گفتم که فیض در عشق از خویش بیخبر شد گفتا کسیست عاشق کز خود خبر ندارد

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۲۴۴

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها