گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فیض کاشانی:ترا سزاست خدایی نه جسم را و نه جان را تو را سزد که خودآیی نه جسم را و نه جان را

❈۱❈
ترا سزاست خدایی نه جسم را و نه جان را تو را سزد که خودآیی نه جسم را و نه جان را
تویی تویی که تویی و منی و مایی و اویی منی نشاید و مایی نه جسم را و نه جان را
❈۲❈
تویی که تای ندارد وحید و فردی و یکتا نبود غیر دوتایی نه جسم را و نه جان را
تو را رسد که در آیینهٔ رسالت احمد جمال خویش نمایی نه جسم را و نه جان را
❈۳❈
تو را رسد به نسیم کلام آل محمد ص زر از چهره گشایی نه جسم را و نه جان را
تو را رسد که هزاران هزار نقش بدایع ز کلک صنع نمایی نه جسم را و نه جان را
❈۴❈
ترا رسد که دو صدساله زنگ کفر و گنه را ز لوح دل بزدایی نه جسم را و نه جان را
ترا رسد که چو جا نشد ز جسم جسم ز هم ریخت دگر اعاده نمایی نه جسم را و نه جان را
❈۵❈
ترا رسد که در آیینهٔ نعیم و عقوبت به لطف و قهر در آیی نه جسم را و نه جان را
به لطف خویش ببخشا اسیر قهر خودت را چو نیست از تو رهایی نه جسم را و نه جان را
❈۶❈
نه‌ایم از تو جدا موج‌های بحر وجودیم نباشد از تو جدایی نه جسم را و نه جان را
ز ما و من چون بپرداخت فیض خانهٔ دل را تو را رسد که در آیی نه جسم را و نه جان را

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۲۶

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها