فیض کاشانی:عشق از دل گذشت تا جان شد جان هم از عشق تا که جانان شد
❈۱❈
عشق از دل گذشت تا جان شد
جان هم از عشق تا که جانان شد
کارم از کار عشق سامان یافت
دردم از درد عشق درمان شد
❈۲❈
ره بایمان خود نمیبردم
کفر زلف تو راه ایمان شد
هرکه چشم تو دید مست افتاد
و آنکه روی تو دید حیران شد
❈۳❈
هر کجا بود خاطر جمعی
در غم زلف تو پریشان شد
از وصال تو فیض بهره نیافت
عمر او جمله صرف هجران شد
❈۴❈
روز عمرش بغصه و غم رفت
شب او هم بآه و افغان شد
کامنت ها