فیض کاشانی:بوئی از گلستان جان آمد بتن مردگان روان آمد
❈۱❈
بوئی از گلستان جان آمد
بتن مردگان روان آمد
مرهم داغ سینه افکار
صحبت جان ناتوان آمد
❈۲❈
زنگ دلهای عاشقان بزدود
رنگ بر روی عاشقان آمد
بوی رحمانی از یمن بوزید
مصطفی را ز حق نشان آمد
❈۳❈
خار غم در دل زمانه شکست
گل صحرای لا مکان آمد
رستخیز از زمین دل برخواست
اهل دل را بهار جان آمد
❈۴❈
کشتگان فراق زنده شدند
موسم حشر کشتگان آمد
تن افسرده گرم و خرم شد
دی تن را تموز جان آمد
❈۵❈
مهر جانرا بهار تازه رسید
دشمن جان مهر جان آمد
آب در نهر دهر جاری شد
رنگ بر روی آسمان آمد
❈۶❈
در دل دوستان گل و گلزار
بر سر دشمنان سنان آمد
تیغ شد دست بولهب ببرید
بهر حماله ریسمان آمد
❈۷❈
بهر فرعون گشت اژدرها
چوب تعلیمی شبان آمد
آب شد بهر سبطیان بیغش
خون شد از بهر قبطیان آمد
❈۸❈
منکرانرا جحیم و آتش و دود
دل ما را نعیم جان آمد
وصف آن بو ز بس حلاوت داشت
فیض را آب در دهان آمد
کامنت ها