فیض کاشانی:بوئی زگلشنی است بدل خارخار ما باید که بشکفد گلی آخر زخار ما
❈۱❈
بوئی زگلشنی است بدل خارخار ما
باید که بشکفد گلی آخر زخار ما
درنقش هر نگار نگر نقش آن نگار
گرچه نگار و نقش ندارد نگار ما
❈۲❈
رفتم چو در کنارش ازمن کناره کرد
کر خود کناره گیر و درآرد کنار ما
کردیم از دو کون غم دوست اختیار
بگرفت اختیار زما اختیار ما
❈۳❈
گوهر که هر چه کم کند از ما سراغ کن
جام جهان نماست دل بی غبار ما
ما را بهاروسبزه و گلزار درو لست
از مهر جان خزان نپذیرد بهار ما
❈۴❈
اندوه عالمی بدل خود گرفته ایم
کسی را غبار کی رسد از رهگذار ما
بر دوش خویش بار دو عالم نهاده ایم
کی دوش کس گرانشود از بار بار ما
❈۵❈
از یک شرار آه بسوزیم هر دو کون
یاران حذر کنید ز سوز شرار ما
روزی گل مراد بخواهدشکفت فیض
زین گریه های دیدهٔ شب زنده دار ما
کامنت ها