گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فیض کاشانی:در روی چه خورشید تو دیدن نگذارند گرد سر شمع تو پریدن نگذارند

❈۱❈
در روی چه خورشید تو دیدن نگذارند گرد سر شمع تو پریدن نگذارند
از بدر جبین تو هلالی ننمایند گل گل شکفد زان رخ و چیدن نگذارند
❈۲❈
صد بار نظر افکنم آن سوی و مکرر از شرم و حیای تو رسیدن نگذارند
لعل تو مگر خمر بهشتست که کس را زان باده درین نشاه چشیدن نگذارند
❈۳❈
با آب حیات است که جز خضر خط تو کس را بحوالیش چریدن نگذارند
تا تیغ زدی جان طلبی قاعدهٔ کیست بسمل شدگانرا بطپیدن نگذارند
❈۴❈
در دام تو افتاد دل فیض و مر او را زین سلسله تا حشر رهیدن نگذارند

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۳۴۲

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها