فیض کاشانی:بادهای خواهم بدن مستی کند چون بجام آید بدن مستی کند
❈۱❈
بادهای خواهم بدن مستی کند
چون بجام آید بدن مستی کند
چون رسد بر لب نرفته در دهن
مو بمویم جان و تن مستی کند
❈۲❈
بادهای خواهم که جان بیخود کند
سهل باشد گر بدن مستی کند
بادهای خواهم که از بوی خوشش
عشق حق در جان من مستی کند
❈۳❈
از سرم بیرون کند ما و منی
ما و من بیما و من مستی کند
کفر و ایمان هر دو گردد مست از آن
هم یقین هم شک و ظن مستی کند
❈۴❈
بادهای کان بیخ غم را بر کند
حزن در بیتالحزن مستی کند
غلغل آن چون فتد در آسمان
هم زمین و هم زمن مستی کند
❈۵❈
گر ملک نوشد فلک بیخود شود
عرش و کرسی بیبدن مستی کند
جرعهٔ بر خلق اگر قسمت کنند
پیر و برنا مرد و زن مستی کند
❈۶❈
زاهد و عابد اگر نوشند از آن
هر دو را سر و علن مستی کند
در چمن گر نفخهٔ زان بگذرد
بلبل و گل در چمن مستی کند
❈۷❈
گر بدریا قطرهٔ افتد از آن
در صدف دُر عدن مستی کند
گر وزد بوئی از آن بر کوه قاف
جان عنقا در بدن مستی کند
❈۸❈
جرعهٔ زان می اگر روزی شود
فیض را بیما و من مستی کند
کامنت ها