گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فیض کاشانی:غم فراق تو ای دوست بی‌شمار بود بدل چو غصه گره شد یکی هزار بود

❈۱❈
غم فراق تو ای دوست بی‌شمار بود بدل چو غصه گره شد یکی هزار بود
نهان کنم غم عشق تو را چو جانم سوخت که تا دلم بدرون شمع این مزار بود
❈۲❈
به هیچ چیز به جز وصل یار خوش نشود دل ار خوش است بغیری ببوی یار بود
خوشا دلی که به جز حق بکس نگیرد انس اگر غمی رسدش دوست غمگسار بود
❈۳❈
ز سینه می نگذارم که غم برون آید چو غمگسار بود دوست خوشگوار بود
درون سینه بدل راز خویش می‌گویم دمست پرده در او سینه رازدار بود
❈۴❈
بآب و تاب چو آید برون ز دل سخنی بمعنی آتش و در صورت آبدار بود
مرا چه حد که کنم دعوی محبت و قرب بدر گهی که سر سروران بدار بود
❈۵❈
شود عزیز ابد آنکرا دهی عزت نهی چو داغ مذلت همیشه خوار بود
چو لطف تو نبود سعی کس ندارد سود اگر صیام و قیامش یکی هزار بود
❈۶❈
دعا اثر نکند تا عنایتت نبود هزار اختر سعد ارچه در گذار بود
اگر نخواسته باشی نجات عاصی را شفاعت شفعا را چه اعتبار بود
❈۷❈
بدست خواهش تست اختیار مختار است چو تو نخواهی کس را چه اختیار بود
دلم چو سیر کند در حقایق ملکوت ز وعظ واعظی و شاعریم عار بود
❈۸❈
بمجلسی که شمارند اهل عرفان را ز فیض دم نتوان زد چه در شمار بود

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۳۶۹

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها