گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فیض کاشانی:سر چو بی عشقست ننک جان بود دل که بی دردست نام آن بود

❈۱❈
سر چو بی عشقست ننک جان بود دل که بی دردست نام آن بود
دل که در وی درد نبود کی دلست جان چه سوزی نبودش کی جان بود
❈۲❈
دل ندارد جان ندارد هیچ نیست هر کسی که بیغم جانان بود
جان ندارد غیر آن کو روز و شب آتش عشقیش اندر جان بود
❈۳❈
دل ندارد غیر آنکو همچو من داغ عشقی در دلش پنهان بود
دردها را عشق درمان میکند گرچه درد عشق بیدرمان بود
❈۴❈
داغها را عشق مرهم می‌نهد زانکه داغ عشق مرهم‌دان بود
عشق باشد مرد را سامان و سر خود اگرچه بیسر و سامان بود
❈۵❈
عشق اگرچه خود ندارد خان و مان عاشقانرا عشق خان و مان بود
آخر از عاشق جنون طاهر شود دود آتش فیض چون پنهان بود

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۳۷۱

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها