گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فیض کاشانی:چون غم غم عشق تو بود زار توان بود چون عز همه عزّ تو بود خوار توان بود

❈۱❈
چون غم غم عشق تو بود زار توان بود چون عز همه عزّ تو بود خوار توان بود
بازار جهان را چو غمت نیست متاعی هرچند فروشند خریدار توان بود
❈۲❈
گر عافیت اینست که این پنجه آن راست شکرانه بیماری بیمار توان بود
یکذره گر از مهر تو ناید بدل و جان بر هر دو جهان قاسم انوار توان بود
❈۳❈
یکدم گر از آن زلف دو تا بوی توان برد عمری دو جهان را همه عطار توان بود
در میکده لطف تو بی‌خویش توان زیست در مصطبهٔ قهر تو هشیار توان بود
❈۴❈
در حضرت قهر تو خطائی نتوان کرد در مشهد عفو تو خطاکار توان بود
گر باغ تماشای ترا در نگشاید در حسرت آن در پس دیوار توان بود
❈۵❈
گر روی تو در خواب نمایند بعشاق حاشا دمی از شوق تو بیدار توان بود
چون ناصر مستان ز خود رسته تو باشی منصور توان بودن و بردار توان بود
❈۶❈
ای فیض طلب کن که طلب چون طلب اوست گر بیهده باشد که طلب کار توان بود

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۳۷۳

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

رحیم غلامی
2018-04-28T21:56:16
ناصر خسرو به راهی می گذشتمست و لایعقل نه چون می خوارگاندید گورستان و مبرز رو به روبانگ بر زد گفت ای نظارگاننعمت دنیا و نعمت خواره بیناینت نعمت، اینت نعمت خوارگان