فیض کاشانی:هرکجا آن ماهسیما میرود بس دل و بس دین به یغما میرود
❈۱❈
هرکجا آن ماهسیما میرود
بس دل و بس دین به یغما میرود
گر به صحرا رفت دریا میشود
ز آب چشمی کان به صحرا میرود
❈۲❈
ور به دریا میرود خون میشود
بس که خون دل به دریا میرود
سرو آزادی نخواهد بعد از این
گر به باغ آن سرو بالا میرود
❈۳❈
میشود گل رنگرنگ از شرم اگر
در چمن بهر تماشا میرود
زلف و گیسو چون پریشان میکند
در سر شوریده سودا میرود
❈۴❈
نشنود دل پند واعظ لب ببند
این سخنهای تو بیجا میرود
از می لعل شکرریز لبش
بر زبان فیض اینها میرود
کامنت ها