فیض کاشانی:خدای عزوجل گر ببخشدم شاید سزای بندگیش چون ز من نمیآید
❈۱❈
خدای عزوجل گر ببخشدم شاید
سزای بندگیش چون ز من نمیآید
بهر چه بستم جز حق شکسته باز آمد
دل مرا به جز از یاد حق نمیشاید
❈۲❈
برای توشهٔ عقبی بسی نمودم سعی
ز من نیامد کاری که آن بکار آید
ز بیم آنکه مبادا خجل شود فردا
دلم بطاعتی امروز می نیاساید
❈۳❈
نرفتهام بره حق چنانکه باید رفت
نکرده هیچ عبادت چنانکه میباید
مگر بهیچ ببخشند جرم هیچان را
ز هیچ هیچ نیابد ز هیچ هیچ آید
❈۴❈
تمام روز درین غم بسر برم که صباح
برای من شب آبستنم چه میزاید
دلم رمید وز من بهتری نمییابد
اگر دو چار گردد بگوش باز آید
❈۵❈
حدیث واعظ پر گو نه در خور فیض است
بیا بخوان غزلی تا دلم بیاساید
کامنت ها