فیض کاشانی:جان سوختهٔ روئیست پروانه چنین باید دل شیفتهٔ روئیست پروانه چنین باید
❈۱❈
جان سوختهٔ روئیست پروانه چنین باید
دل شیفتهٔ روئیست پروانه چنین باید
تا لب نهدم بر لب جان میرسدم بر لب
احسنت زهی باده پیمانه چنین باید
❈۲❈
گه مست زناسوتم گه غرفه لاهوتم
گاه از خم و گه دریا مستانه چنین باید
چشم تو کند مستم لعلت برد از دستم
هر جام مئی دارد میخانه چنین باید
❈۳❈
سر مست ز ساغر گشت دل واله دلبر گشت
تن بیخبر از سر گشت مستانه چنین باید
زلفت ره دینم زد ابرو ره محرابم
ایمان بتو آوردم بتخانه چنین باید
❈۴❈
در دل چو وطن کردی جا در تن من کردی
جانم بفدا بادت جانانه چنین باید
جز جان من و جز دل جائی کنی ار منزل
افغان کنم و نالم حنانه چنین باید
❈۵❈
در آتش عشقت فیض میسوزد و میسازد
تا جان برهت بازم پروانه چنین باید
کامنت ها