گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فیض کاشانی:بیاد یار در خلوت نشستم تا چه پیش آید ره اغیار را بر خویش بستم تا چه پیش آید

❈۱❈
بیاد یار در خلوت نشستم تا چه پیش آید ره اغیار را بر خویش بستم تا چه پیش آید
چو دیدم پای سعی خویش در ره بسته، بگشایم بسوی رحمت حق هر دو دستم تا چه پیش آید
❈۲❈
چشیدم در ازل یکجرعه از خمخانهٔ عشقش هنوز از نشأهٔ آن باده مستم تا چه پیش آید
بت من هستی من بود تا دانستم این معنی به نیروی یقین این بت شکستم تا چه پیش آید
❈۳❈
گشودم از میان خویشتن ز نار شیطان را کمر در خدمت الله بستم تا چه پیش آید
ندیدم چون کسی را غیر حق کاری تواند کرد امید از ما سوای حق گسستم تا چه پیش آید
❈۴❈
شکستم آرزوی نفس را در کام جان یکیک ز دست نفس و شیطان هر دو جستم تا چه پیش آید
بقرص نان خلقانی قناعت کردم از دنیا ز حرص آز و رنج خلق رستم تا چه پیش آید
❈۵❈
بصورت کار من شد پیش و در معنیش پس دیدم ازینمعنی بصورت پس نشستم تا چه پیش آید
خجل گشتم ازین گفتار بی کردار و بس کردم دهان خویش را چون فیض بستم تا چه پیش آید

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۴۱۹

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها