فیض کاشانی:ای دل ار بگذری ز عشق مجاز بر تو گردد در حقیقت باز
❈۱❈
ای دل ار بگذری ز عشق مجاز
بر تو گردد در حقیقت باز
چو به پهنای راه میگردی
از برای حقیقت است مجاز
❈۲❈
راه بسیار رو به مقصد کن
راه نبود مگر برای جواز
بهل این قوم بی حقیقت را
اسب همت ز مهرشان در تاز
❈۳❈
آتش پر شرند و پر ز شرر
ذرهٔ نیست سوز سانرا ساز
روزگاری دل ترا سوزند
تا که کردند یکدمت دمساز
❈۴❈
آتشی در دل تو افروزند
کاین وصالست با هزاران ناز
جگرت خون کنند گه ز فراق
گاهی از وعدههای دور و دراز
❈۵❈
بهر شان چند آب رو ریزی
یا گذاری بخاک روی نیاز
دست از دل ز مهرشان بکسل
تا کند در فضای حق پرواز
❈۶❈
جای حق است دل بوب از غیر
غیر باطل بود بحق پرواز
حق چنین گفت در دل من فیض
آنچه حق گفت با تو گفتم باز
کامنت ها