فیض کاشانی:برون آی و خورشید رخ بر افروز شب فرقت ماست مشتاق روز
❈۱❈
برون آی و خورشید رخ بر افروز
شب فرقت ماست مشتاق روز
ز هجر تو تا چند سوزد دلم
جمالی بر افروز و هجران بسوز
❈۲❈
فراق تو تاکی گهی وصل هم
همه شب مده گاه شب گاه روز
دلا وصل و هجران شب و روزیست
گهی این گهی آن بساز و بسوز
❈۳❈
گهی مست شو گاه مخمور باش
گهی پرده در باش که پرده روز
چو زاهد ز مستیت پرسد بگو
مرا جایز آمد ترا لایجوز
❈۴❈
بجو وصل دایم تو ای فیض ازو
نهٔ قابل این سعادت هنوز
کامنت ها