فیض کاشانی:هر آنکه سوی تو آمد شد از فنا محفوظ بزیر سایهٔ لطفت شد از بلا محفوظ
❈۱❈
هر آنکه سوی تو آمد شد از فنا محفوظ
بزیر سایهٔ لطفت شد از بلا محفوظ
ز خوف و حزن پناهیست کعبهٔ وصلت
درین پناه بود جان زهر عنا محفوظ
❈۲❈
اشارهایست ز ابرو و چشم و تیر و کمان
که تا بما نگریزی نهٔ زما محفوظ
فرو گذاشت ز رخ آن دو عروهٔ وثقی
که هر که چنگ بما زد شد از بلا محفوظ
❈۳❈
بزیر سبزهٔ خطّش نهفته لب میگفت
که آب چشمهٔ خضر است نزد ما محفوظ
تو تا بخود نگری مرگ با تو دارد کار
ز خود برآی که تا باشی از فنا محفوظ
❈۴❈
تو چند باشی حافظ رسوم مردم را
بیا بدرگه ما تا شوی بما محفوظ
بسوی مأمن عشق خدا گریز ای فیض
که تا زخویش رهی گردی از فنا محفوظ
❈۵❈
کسی که غور کند نکتهای شعر مرا
شود ز جهل و ضلال ایمن از خدا محفوظ
کامنت ها