فیض کاشانی:ز عشق تو نرهیدم که گفت رست دروغ چرا کنند چنین تهمتی بدست دروغ
❈۱❈
ز عشق تو نرهیدم که گفت رست دروغ
چرا کنند چنین تهمتی بدست دروغ
که گفت دل بسر زلف دیگری بستم
خداش در نگشاید چنانکه بست دروغ
❈۲❈
که گفت با دیگری بود مست و می در دست
کجا و کی؟ دیگری که؟ چه می؟ چه مست؟ دروغ
دروغ کس مشنو با تو من بگویم راست
نه راستست که بر عاشق تو بست دروغ
❈۳❈
بمهر غیر نیالودهام دل و جان را
هر آنچه در حق من گفتهاند هست دروغ
ز فیض پرس اگر حرف راست میپرسی
که هرگزش بزبان در نبوده است دروغ
❈۴❈
ز راستان سخن راست پرس و راست شنو
مگو و مشنو و باور مکن بد است دروغ
کامنت ها