گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فیض کاشانی:چه بنشینم چه برخیزم قعودی لک قیامی لک ترا ام نیستم خود را شخوصی لک مقامی لک

❈۱❈
چه بنشینم چه برخیزم قعودی لک قیامی لک ترا ام نیستم خود را شخوصی لک مقامی لک
اگر گویم سخن با کس اگر خاموش بنشینم بتو وزتست بهر تو سکوتی لک کلامی لک
❈۲❈
شفا خواهم که تا باشم توانا بر عبودیت بلا خواهم که جان بازم شفائی لک سقامی لک
ثیاب ز بهر آن پوشم شوم شایستهٔ طاعت غذا از بهر آن نوشم لباسی لک قوامی لک
❈۳❈
کنم از بهر آن طاعت که قربان رهت گردم صلوتی لک زکوتی لک جهادی لک صیامی لک
اگر بیدار و هشیارم نظر بر روی تو دارم و گر در خواب و در مستی فکری لک منامی لک
❈۴❈
سرا پایم چو ملک تواست میخواهم ترا باشم مرا از شرک خودبینی بجرا جعل تمامی لک
دوائی من ک دائی منک رجائی منک شغلی بک سماعی منک و جدی فیک سکری فی کلامی لک
❈۵❈
کشیدم جرعهٔ از بادهٔ عشقت ز خود رفتم تیقنت دوامی بک و انی فی دوامی لک
بدنیا تا زیم عشق جمال تو بجان ورزم کنم چون روی در جنت بود آنجا مقامی لک
❈۶❈
وجود فیض شد در ذات تو مستهلک و فانی فلست منه فی شیء تمامی لک تمامی لک
ز خود فانی بتو باقی بتو وز تو کنم مستی شدی چون بنده را ساقی تکرر فی کلامی لک

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۵۴۷

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

ابراهیم خضرایی
2015-07-16T01:08:54
چه بنشینم چه برخیزم ، قعودی لک قیامی لکتو را ام نیستم خود را ، شخوصی لک مقامی لک.اگر گویم سخن با کس اگر خاموش بنشینمبه تو وز توست ، بهر تو ، سکوتی لک کلامی لک.شفا خواهم که تا باشم توانا بر عبودیتبلا خواهم که جان بازم شفائی لک سقامی لک.ثیاب از بهر آن پوشم شوم شایستهٔ طاعتغذا از بهر آن نوشم ، لباسی لک قوامی لک.کنم از بهر آن طاعت که قربان رهت گردمصلاتی لک زکاتی لک جهادی لک صیامی لک.اگر بیدار و هشـــــیارم ، نظـــر بر روی تــــو دارمو گر در خواب و در مستی ، فسکری لک منامی لک.دوائی منک دائی لک ، رجائی منک شغلی بکسماعی منک و جدی منک ، سکری فی کلامی لک.کشیدم جرعه ای از بادهٔ عشقت ز خود رفتمتیقنت دوامی بک و انی فی دوامی لک.به دنیا تا زیم ، عشق جمال تو به جان ورزمکنم چون روی در جنت بود آنجا مقامی لک.وجود فیض شد در ذات تو مستهلک و فانیفلست منه فی شیء تمامی لک تمامی لک.ز خود فانی بتو باقی بتو وز تو کنم مستیشدی چون بنده را ساقی تکرر فی کلامی لکاز روی نسخه دکتر پیمان