گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فیض کاشانی:پرتو شمع رخت شد در وجودم مشتعل سوخت از من هرچه بود از اقتضای آب و گل

❈۱❈
پرتو شمع رخت شد در وجودم مشتعل سوخت از من هرچه بود از اقتضای آب و گل
بود ذرات دلم هر یک بفرمان کسی مهرت آمد حاکم این مملکت شد مستقل
❈۲❈
گفت از بهر نثار ما چه داری غیر جان خود فدای ما نمودی روز اول دین و دل
گفتم از بهر نثار مقدمت جانی کم است لیکن از دستم نیاید غیر آن جهد المقل
❈۳❈
ای ز رویت هر چه جانرا هست ازانوار قدس وی ز مویت مانده دل در ظلمت این آب و گل
ای فدایت هر که او راهست عز و اعتبار وی برایت هر که هرجا میکشد خاری و دل
❈۴❈
جان چه باشد با دل و دین تا که قربانت کنند گر دو عالم را ببازم در رهت باشم خجل
در نعیم سایهٔ مهر رخت آسوده بود پیش از آن کارند جانها را بقید آب و گل
❈۵❈
باز آنجا میروم تا جان بر آساید ز غم میگشایم قید آب و گل ز پای جان و دل
فیض اگر خواهی که جا در قدس علیین کنی جسم و جانرا پاک کن ز آلایش این آب و گل

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۵۶۰

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها