فیض کاشانی:یکبوسه از آن دو لب گرفتم ز آن بادهٔ بوالعجب گرفتم
❈۱❈
یکبوسه از آن دو لب گرفتم
ز آن بادهٔ بوالعجب گرفتم
ز آن تنگ دهان شکر مزیدم
ز آن نخل روان رطب گرفتم
❈۲❈
مهرش بدل شکسته بستم
ذکر خیرش بلب گرفتم
زان مصحف روی خواندم آیات
ز آن زلف بحق سبب گرفتم
❈۳❈
تیر نگهش بروز خوردم
تار زلفش بشب گرفتم
بس فیض کز آن جمال بردم
بس کام که بی طلب گرفتم
❈۴❈
میها خوردم بر غم زهاد
از بیادبان ادب گرفتم
اندوه بعاقلان سپردم
عاشق شدم و طرب گرفتم
❈۵❈
رو جانب قدس کردم آخر
چون فیض ره عجب گرفتم
کامنت ها